وبلاگ :
من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
يادداشت :
473
نظرات :
0
خصوصي ،
13
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
نيکي
عيب نداره بابا اين که چيزي نيست ،
چند روز پيش که تعطيل شديم از مدرسه من داشتم ميومدم به سمت خونه ، که اتفاقا از کنار ماشين باباي زينب و زهرا رد ميشدم ، يه دفعه از پشت اين دوتا دوييدن منو صدا زدن ، جلوي بابا شون گفتن بيا ما ميرسونيمت ، بعد باباش يه دفعه شوکه شد گفت : نه ! خونشون همين جاست خودش ميره !!!!!!! من مردم از خجالت !
از اين بد تر ميشه به نظرت ؟!؟!؟!
پاسخ
واي اين يکي خيلي ناجور بودش! ترجيح ميدم بهش فکر نکنم! :دي