• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : عاقلانه....
  • نظرات : 1 خصوصي ، 8 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    مريم،
    بعد از خواندن تمام مطالبي که اون بالا نوشته بودي، اومدم برم يه چيزي بنويسم که دقيقا همين احساس بهم دست داد
    با اين فرق که من حتا حس نمي کنم که عاقلانه هم زندگي مي کنم
    حس مي کنم که اصلا زندگي نمي کنم
    اين بود که هيچي نتونستم بنويسم
    بعد اومدم و اين پست تو رو ديدم....
    پاسخ

    منم مي خواستم اون روز بنويسم! مي خواستم جنوب امسالو بنويسم! ولي حالم از نوشته هام بهم خورد... گذاشتمش کنار!

    آخخخ...
    ك چقــــــــــده اين عكسه خوبه ....

    ببين!
    معدلات 92 اي منم ي جورايي ب هم خورده!

    پاسخ

    اين عکسه دنياي منه... بهشته... بهشت... گذاشتمش بک گراند لپ تاپ و گوشيم همش جلوي چشمم باشه، هر چند تا مطلب يه بارم مي ذارمش ذوق کنم... مي بيني... دست راستي منمااااا....
    اين قالبت كدوم بخش قالباي م‍ژگانه!؟
    پاسخ

    بخشي که يه روز پلي کله سحر نشست و اين شکلي درستش کرد! اون بخشه! مي شناسي؟
    عاقل که نمي موني
    باباجان من ...
    پاسخ

    به جنون مي رسم فلفل.... نغمه چند روز پيش در توجيه اينکه چرا داره نوشابه مي خوره گفت که اگر زياد نفسش رو سرکوب کنه ممکنه يهويي طغيان کنه. براي همين تا حدودي باهاش مدارا ميکنه(ميگن نميشه آخوندو نصيحت کردااا!) خلاصه منم به اين نتيجه رسيدم که اگر يه کمي بيشتر عاقلانه زندگي کنم همه ي زندگي يهو طغيان مي کنه و مجنون مي شم... مثل حالا....
    من دلم .... از همين بهشت هاي توي عکس ميخواهدددددددددددد! :)
    پاسخ

    منم دلم فقط .....همينووووو...