• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : وقتي كه رويا ها واقعي مي شوند...
  • نظرات : 5 خصوصي ، 39 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    غضنفر به قسمت شفاهي امتحان پايه يكش ميرسه.. ساعت سه نيمه شبه شما در كاميونت هستي شاگردتم كنارت خوابه برف هم شديدا داره ميباره جاده يكطرفس اينورت دره اونورتم كوههه... كاميون ديگه از روبروت با سرعت داره مياد طرفت اولين كاري كه بايد بكنيد چيه. غضنفر ميگه فوري شاگردمو بيدار ميكنم... براي اينكه فكر نكنم اونهم تا حالا تو عمرش همچين تصادفي رو ديده باشه...