وبلاگ :
من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
يادداشت :
:(
نظرات :
1
خصوصي ،
25
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
مهر
چققققققققققدر دلم مي خواد يه دفعه يه سروصداي آشنايي رو بشنوم و خبردار بشم که پلي اومده دبستان ديدن ما،به وسايل روي ميزمون سرکشي کنه،سراغ گوشي و مايحتوي(محتوي) اونو بگيره ، توي تقويم روي ميز که هديه ي هِدي ست تولد پلي رو تو ارديبهشت تبريک بگه و اهالي دفتر رو بذاره سرِ کار که ..........
خب،تقريبا عادت کرده بودم.
ترک کردن بعضي عادت ها "جان" مي خواهد... که به گمانم من يکي هم هيچ وقت نداشته باشم...
از شما چه پنهان دلمان به ماه دي خوش بود!!!
پاسخ
از شما چه پنهان که در اين ماه دي فقط جمال کتاب و دفترم رو ديدم. حتي نرفتم يه کمي توي حياط ورجه وورجه کنم. ترک کردن بعضي عادات جان مي خواهد که من ندارم، خانوم مشاورمون هنوز هم گاهي اوقات اعتراض مي کنه که چرا هر وقت وارد اتاقش ميشه با يه نگاه همه چي رو چک مي کنم... ولي اونم عادت مي کنه... حتي با وجود اينکه اونا هدي ندارن که تو موبايلشون دنبال اسمشون بگردمو و گوشي شون هم اصلا به با کلاسي گوشي شما که هيچ وقت نذاشتين نگاش کنم نيست... البته مشهد که رفته بوديم با قيچي يک بار دزديمش ولي چيز خاصي نداشت...اينکه رک تقويم ميزتون تولد من علامت نخورده کم کاري هدي رو نشون ميده و ايضا اينکه دفتر سرکار نمي رن که اين پلي عزيز کيه که تولدش مبارک... هدي موقعي که تقويم ميده بايد تولد منم توش علامت بزنه! موقعي که از راهنمايي رفتيم قيچي کلي ناراحت بود که چرا اون موقع ها که با هم بوديم حاضر نشده که باهام طول راهروي دبيران رو طي کنه! شما نمي خواين يه بار ديگ اون روزا برگرده تا بهم اجازه بدين يه ذره بيشتر اون بازيه که هي تکون تکون مي داديم توي گوشي تون بگردم؟;-);-)