سلومزجگ پو ....
من سرما نخوردم ....
ولي احساس سرما خوردگي دارم ....
صب وقتي مي خواستم از خواب پاشم
يني وقتي علي مي خواست از خوب بيدارم کنه
بوسم کرد ....
بعدشم دقيقا صورتش رو آورد رو به روي صورتم
و حرف زد
و مطمئنا چند تا از اون بيبلک هاي ويروسيش وارد بيني من شده
ولي مهم نيست ...
الانم نمي دونم ساعت چند شبه
من موهامو بافتم نشستم پشت کامپيوتر
با کش هاي قرمز و مشکي
و جالبيش اين جاست که يه بليز قرمز هم پوشيدم
نصفه شبي دلم خواست تيپ بزنم
واح
تو تو طول روز مثل اين مجنونا موهام پريشونه
له له
خوبي تو ؟
نه نبايد که اين طوري بگم
بايد بگم خوبي عزيز دل فلک ؟
جوگولي مگولي
گفته بودم دو تا گلدون گذاشتن بين پله ها تو مدرسه ؟
يکيش تويي
و يکيش نجمه
و اين به اين معناست
که جاتون هميشه سبزه
کلک
از کجا فهميدي جات خالي نيست ؟
دارم باز زياد حرف مي زنم نه ؟
سخن کوتاه
زياده قربانت
نويسنده ي محبوب من
...