• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : اولين نوشته
  • نظرات : 0 خصوصي ، 34 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    وااااي...
    ديدي..ديگه اسماي جديد اومدن وبت ...
    ديدي...
    من نيستم نرگس نيس ديدي نيست..
    هدي نيست..
    جات خالي پولي...
    نمياي ي رور ب ما ها سر بزني..
    دوربين هاي روشنگرو ببيني ..
    دستشويي با کلاسمون رو ببيني
    کلاس زيست جديد رو ببيني ک براي ديدن صفحه ي پروژکتور لازم نيست چراغ رو خاموش کنيم
    يا اين ک اين اول را نگاه کني ک تو حياط مي رقصن...
    يا فوتبال امريکايي ما رو نگاه کني
    يا يخ بازي ها مون رو
    ...
    آخ نيستي دلم برات شده اندازه نخود
    شايدم ب قول دوستان اندازه ي نخي ک قراره سوراخ جوراب مورچه رو بدوزه...
    هعي...
    راستي اولا انشا دارن باور مي کني...
    با کي ؟ با خانوم کاظمي خودمون
    هموني ک بردمون حياط دايره اي نشستيم شروع کرديم ب خاطره نويسي...
    ...

    پاسخ

    واي ديدي چي شد؟ وبلاگم در عصر يك دوشنبه جهاني شد! تو هم كه هستي.... نرگس هم هست... ديدي هم هست... هدي هم هست... همه هستيم. امروز به مامانم گفتم بيايم يه محاسبه كرديم ديديم اگه من از ساعت چهار راه بيفتم با توجه به ترافيك نمي تونم قبل از پنج برسم روشنگر. خب چه كنم؟ ايشالا يه روز كه موندين مدرسه (حالا به هر دليل كوفتي كه شورا تصميم گرفت!!) هه.... اصلا نمي خوام راجع به انشاي اولا و اينكه اون مدرسه با وجود تعطيل بودن پنج شنبه ها كلاس فوق العاده گذاشته و آخه چطور مي تونه انقدر بي شعور باشه متي؟ ولش كن... دوباره اعصابم خرد ميشه... بذار به اين فكر كنيم كه من امروز رفتم مدرسه ولي بعد از زنگ عربي از شدت سرماخوردگي (كه ناقلش همين حميده خانوم بودن!) برگشتم خونه و حالا با بيماري دست و پنجه نرم مي كنم... هعي مت.... نگران نباش... من خوبم... خيلي خوب...