• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : رايحه
  • نظرات : 3 خصوصي ، 20 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    من عاشق ياسم . عاشق اون ياس هاي حياط ، صبحاي زود ک حياط خلوت بود ، مي رفتم زيرش مي شستم کتاب متاب مي خوندم . يه بندم که امتحان داشتيم ...

    ولي معمولا براي خودم گل مريم مي خرم ، چون بوش معرکه ست و مدت ها هم مي مونه . ياس و نرگس سه سوت مي پلاسن .
    به اين مي گن فکر اقتصادي !!!
    پاسخ

    خونه قبلي ما هم از اونا داشت.... يه عااااالمه هو .... هميشه هم حسوديمون مي شد كه چرا گلاي مال همسايه مون از مال بيشتره! مامانم مي گفتن چون مال ما نور نمي خوره اين طوريه.... هدي ديدي... بوته هاي ياس هم نور مي خوان... اصلا چه ربطي داره؟ نمي دونم از اين نور خواستنشون مي خوام چه برداشت شاعرانه اي بكنم! اه هو .... از دست تو... امروز صبح كه از خواب بيدار شدم همزمان كه داشتم براي خودم تو ذهنم متن هاي عاشقانه عارفانه مي نوشتم داشتم مادر اين شانه زمويم بردار مي خوندم... هدي اگه تو نباشي كي منو ديوونه كنه كه صبح ها بلافاصله بعد از اينكه بيدار ميشم مادر اين شانه زمويم بردار بخونم؟ (بيخود تلاش نكن! دستتو نمي بوسم... )