• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : آسمان...
  • نظرات : 7 خصوصي ، 40 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    اي بابا .
    اين مريم چ ميگه ؟
    بابا من يه عمره دارم با اين پولي زندگي مي کنم ، متاسفانه يا خوش بختانه هيچ تغييري نکرده . تو بگو يه اپسيلون حتي ! حتي .
    همون ديوونه اي که بودي . باور کن .



    من چ؟ من تغيير کردم به نظرت آيا پو؟
    پاسخ

    بابا هدي بهشون بگو... من همينم كه بودم... امروز كه رفتم مدرسه دلم مي خواست جست و خيز كنم! ولي يه دختره كه داشت راه نماز خونه رو بهم نشون ميداد خيلي ماست بود... جست و خيز نمي كرد. داشت جاهايي رو از ادبيات رو كه خونده بودن براي من مي گفت... منم بهش گفتم. بابا اينا رو ول كن... اينجا كجاست؟ بيچاره هم با چه دقتي شروع كرد به توضيح دادن مكان ها براي من... به نماز خونه كه رسيديم من عبدو رو پيدا كردم گذاشتمش به حال خودش.... :دي! مي بيني كه من هنوزم تغيير نكردم! هنوزم راه رفتن كنار آدماي ماست معذبم مي كنه! هنوزم همينم كه بودم...