• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : حال اين روزها
  • نظرات : 0 خصوصي ، 22 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + Maha 
    سلام پلي...
    اتفاقا منم به اين بيماري دچار شدم...اونم از نوع حاد...
    و دچار احساس اضافه بودن و بيهودگي در اين دنيا...
    بيكارم؛يه علاف به تمام معنا...
    تورو خدا يه پيشنهاد بده تا از اين حالت دربيام...
    ديگه خسته شدم؛از بس تو خونه نشستم...
    كارم شده علافي و ول گشتن وكمك به مامان و گهگاهي خونه مادربزرگ و زنگ زدن به دوستان كه يا مسافرتن و يا خونه فك و فاميل تلپ...و دربدر دنبال يه كتاب جديدم و طبق عادت هميشه براي اينكه از اين حالت افسردگي دربيام نياز مبرم دارم به شهر كتاب؛اما انگار كسي تو اين خونه اين نياز ما رو نميبينه...يا نه...ميبينه...اما هيچ همكاري اي در اين زمينه انجام نميده...
    هعي...مثل هرسال اين حس گند تنهايي باهامه...كسي هست كه منو درك كنه؟!
    پاسخ

    سلام مها! اتفاقا منم خونه ي مامان بزرگمم! و درکت هم ميکنم عجيب. تازه کلاساي بچه هاي ما هم امروز شروع شد علاف تر از ويروز پريروز....