اهم اهم!
اولم كه هستم و خوب...
ببين.
زبونم رو بستي مهربون.
دردناك نوشته بودي........
كادومو ميذاري رو ميزت و هر وقت نگاهش كردي ياد سوده ميفتي و جواب 23 سوال اول امتحان رياضي و ميزني قدش! و روزايي كه بهم مي گفتي بي عرضه و اون چهارشنبه ي آخر سال كه رسما بي عرضه بودم و ...
باور كن اگر حتي يه دونه از همون ستاره هام بيفته رو زمين حلالت نميكنم!
ستاره ها همونجا ميمونن
يه شمع نارنجي هم ميگيرم بذاري زيرش؛ روشن كني و عشق و حال!
وقتي ميبينيش ياد كتابي بيفت كه قراره بهم بديش.
و ياد كمدت كه هنوز پره ه ه ه...
و ياد تموم وقتايي كه عين ديوونه ها وسط حياط بالا پايين مي پريدي و باهات هيچ نسبتي نداشتم.
بهت اجازه ميدم ياد دعواي پروژه هم با ديدي به خاطر ما بيفتي و بخندي.
به ياد امتحان فيزيكي كه ميخواستيم مشورتي بديم و از نظر بعضيا مشكل نداشت...
به ياد اون امتحان ديني كه بعدش معاون پروان فرستادمون پايينو من با بهونه ي خوندن يادداشت روزناه پشت برگه ي امتحانت حواسمو داده بودم يه جا ديگه كه بالا بمونم.
و به ياد هون روزي كه نرگس سادات بنفش پوشيده بود.
به ياد سه شنبه هايي كه گلدونا رو از بالا مي برديم و عملا كار خانوم منتظرو زياد ميكرديم!
به ياد همين روز آخر كه از دور اومدي و چادرت از دورت رفته بود عقب و كيف كوچيك صورتيت خودنمايي ميكرد و از دور با هم دست داديم.
حتي ياد اين فكر من كه داشتم؛ ... قبل امتحان بهت بدم يا بعدش كه خوشحال تر شي...
ياد تموم حفاظتايي كه از دست انداختن اون مشاور به گردنم ميكردي....
ياد توجيه ها..
لامپاي خاموش..
پاكتاي مشهدي كه نوشتيم و مال زينب صادقيو..
و ياد خيلي چيزايي كه نقطه نقطه است و بايد خودت بفهميشون...
...........
................
.......................
......................................
.............................
.......
...................
.......................