• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : شعر نا تمام
  • نظرات : 3 خصوصي ، 28 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    که اگر من بودم هر سي و خورده اي نفرشان را مي بوسيدم ....
    بادکنک را پر از آب مي کردم رو سرشان مي ترکاندم ...
    آن قدر بالا و پايين مي پريدم و خودم را به درو ديوار مي زدم تا خسته شوم .....
    درس نمي دادم .....
    تا آن روز همه با هم برويم بزنيم به دشت و دمن
    بي خيال اين دنيا و آدم هاي هميشه گرفتارش
    برايشان قصه مي خواندم
    برايم نقاشي مي کشيدند گرچه نقاشي شان خوب نباشد ....
    از کودکم برايشان يم گفتم ..... کودک درونم .....
    يک عالمه راز را برايشان افشا مي کردم تا فقط
    فقط
    آن برقي را که سال ها منتظر بودم در چشمان شاگردان خودم ببينم ....
    ببينم ....
    پاسخ

    مي دوني الان بايد در جواب اين نظر چي بذارم؟ يه نقاشي كه اول دفتر رياضي ام كشيدم و فوق العاده گوگوليه. يه دختره است كه جلوي تخته ي يه كلاس وايساده كه روش نوشته من معلم مي شوم! :) روز آيندت مبارك فلفل. روز آيندمون مبارك!