• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : دل
  • نظرات : 1 خصوصي ، 11 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + طهورا سعادت 
    فکرکنم جنس لطيف دل وقتي ازکنار غير براي رسيدن به اصل مي گذره بالاخره به تنگ مياد.براي بعضي ها اين عبور پابند شدن داره که همون قفسه.براي بعضي هاهم حاصل پريدنه
    اين دلتنگي مولانا فکرکنم با ادبيات خودش يعني مشغوليت غيراو که باعث تنگ شدن دل توي محدوديت دنيا مي شه
    اين دلتنگي که توموقع پريدن ازش حرف مي زني فکرکنم شوق بيشتر براي رسيدن وبريدن از همين قفس دنياست.
    البته بي ربط نيستن به هم.بستگي به حال سالک داره که شماباشي:دي
    پاسخ

    تازه مي فهمم كه منظورتون از گذشتن از غير چيه. ولي به نظرم تاثيري كه اين مساله رو دل مي ذاره اسمش دلتنگي نيست. يا لااقل دلتنگي اي كه من ازش حرف مي زنم نيست. دلتنگي كه ازش حرف ميزنم دقيقا همون شوق براي رسيدن و پريدنه. متشكرم از نظرتون استاد و شرمسارم از تاخير پاسخ كه مسببش بنده هستم كه چرخ دنده هاي ذهنم يه كمي كنده و بعضي چيز ها رو دير مي فهمه :)