وبلاگ :
من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
يادداشت :
براي يك هفته ي گذشته ي بدون نوشته.
نظرات :
0
خصوصي ،
16
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
چوپان
تجربه ي در آغوش کشيدن خانوم شفيعي رو بنده داشتم
نه تنها در آغوش کشيدن بلکه يک بار هم باسر رفتم تو دلش...{چقد سوژه شدم واسه دوستان!}
اينم بگم ديگه مي رم:
هيچ وقت يادم نميره اون صحنه اي رو که ميز اول کنار طهورا نشسته بودم،خانوم شفيعي هم دقيق بالا سر من وايساده بود ودر واکنش به پچ پچ آخر رديف غرشي اومد از نوع خودش!...و من خيلي مسخره و بسيار شوت از اون فضاي سکوت و خفقان،
پرت
زدم زير خنده!
پاسخ
غرش هاي خانوم شفيعي كه مخصوص مخصوص خودشونه هميشه! بابت تجربه بغل كردن هم بسيار تبريك. خانوم شفيعي قبل عيد هم به همه ي كلاس ما بعد از كلي چونه زدن يه بوس عيدي دادن! :دي