• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : معرفي كتاب 004/ نه آبي نه خاكي
  • نظرات : 4 خصوصي ، 16 عمومي
  • پارسي يار : 3 علاقه ، 1 نظر
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    سلام

    کتاب پايي که جا ماند هم واااااقعا محشره...يادداشت هاي روزانه ي يه اسير...واقعا ارزش خوندن داره...اينم پيشنهاد من

    البته هنوز تمومش نکردم ولي به محض اين که خوندمش حتمااينو که معرفي کردي شروع مي کنم انشاالله

    پاسخ

    سلام. خدا قسمت كنه جيب پر پول تو اين وا نفساي روزگار كه من بتونم همه ي اين كتابا رو بخرم و بخونم! :)


    سلام پوووول !

    جديدا آخر اسم ملتو نمي گم! ب پاكي ميگم پااك ب سپيده ميگم سپيد ب عطا ميگم عط ... اينقده كي مي ده پووول ...

    دلم وااااست تنگ شده .از اعماق وجود !

    تازشم. نيستي پيشم بشينيم كوپه بندي كنيم ...ما شنبه ميريم ..:(

    پووول ....

    پاسخ

    سلام! :) شنبه... خوش بگذره استاد... منم چند وقته به همه مي گم استاد. اثرات كمبوده.... :) تازه كي گفته كوپه بندي رو تو كردي؟ خودم تنهايي با دستاي خودم كردم! (اينم گفتم زياد مهربون نشه!‏:دي) تازشم! ارديبهشت كه نمي رين. فروردين مي رين. اصفهان بي ارديبهشت معنا نداره اصلا!
    + هزار 

    بعله!

    ممنون از ياد آوري به جا!

    پاسخ

    خواهش مي شود.... :)
    باشه... هروخ ديدمش بش ميگم........... يه وخ تو زحمت نکشيااا! :دي
    پاسخ

    نه نمي خواد بگي اصلا... زحمتت مي شه. بذار خود تسنيم بياد بخونه. برامون همشو پست كنه... آدرسم نده بهش باز زحمت مي شه... بگو از 118 بگيره.... :) :دي
    آدرس بدم؟ :دي
    پاسخ

    ببين من خودم به تسنيم سپردم برام كتاب بفرسته. زحمت بكش آدرستو يه راست بده به اون! واست مي فرسته :دي!!!
    چرا افتادي تو معرفي کتاب پولي جون؟ :دي
    حدقل وقتي کتاب معرفي ميکني واسمون پستش کن که بخونيم... آخه من وخ ندارم برم کتاب بخرم... :( :دي
    پاسخ

    واي استاد.... شما وقت نداري.... شرمنده شدم...! پست مي كنم از اين به بعد برات...

    سلام!

    الهي پير بشي مادر! کارم را افتاد ننه!!!!!!!

    الهي خوشبخت شي!

    الهي هيچ وخ لنگ نموني!

    الهي خدا پشت و پنهات باشه ننه!

    پاسخ

    الهي جوون بمونم مادر....
    + هزار 


    بعله خدارو چه ديديم....

    ما خدا را ضربان رگ بي همتاي حيات!

    و ارتفاع بي نهايت نگاه طبيعت

    و راستي شبنم در لحظه ميبينيم....

    پاسخ

    ما خدا رو تو شكفتگي بهار مي بينيم اين روزها ... شكفتگي بهار رو يادتون رفت بگين :)


    سلام

    معرفي خيلي خوبي بود فقط کاش ضعف رو نمي گفتي!!! يعني همين که الان گفتي آخرش ضعيف تموم مي شه انگيزه رو براي خوندن کم مي کنه.

    در مورد جلد براي من هم پيش اومده که کتابي رو خواستم معرفي کنم وقتي دنبال عکس گشتم عکس که چه عرض کنم حتي اسم کتاب هم عوض شده بوده!!!

    پاسخ

    انگيره براي خوندن يه كتاب خوب با شروع خوب و نثر خوب داشته باشيد. بانو. كتاب كه فقط به آخرش نيست. :)
    + اينا رو علي نوشته 

    سلام خاله مريم.

    الان نوبت علي هستش که برا خاله مريم بنويسه صصصصصصضصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصص

    1111113334444456578

    ط 09

    فففففففففففغققرققققق0
    قققق فقف

    پاسخ

    واااااااااااااي .... بيا بغلم....
    پايانش ضعيف است فولي
    کاملا موافقم ....
    ولي اين قدر قشنگ هست که بشود از پايانش گذشت ........
    در حال کتاب بايد غرق شد .......
    جمله جمله اش .....
    بي خيال پايان
    به خاطر دل کتب .........
    من اسم کتاب رو هم خيلي دوست دارم .........
    خيلي
    پاسخ

    فلي عزيزم. سلام عليكم. ديدي هم جلد كتاب رو دوست داره. تو هم كه اولشو. يكي رو هم پيدا كنيم تهشو دوست داشته باشه. اونوقت جمعممون جمع مي شه.


    ... از اين گونه انديشيدن کساني که ميشناسمشان ولي نميشناسمشان!

    سر ذوق مي آيم!

    و فکر ميکنم !

    چقدر بد است که چنين آدم هايي اطرافت باشند و تو معرفت را

    و انديشه را

    لا به لاي برگ هاي درختان!

    يا روي طاقچه ي خانه ي همسايه جست و جو کني....

    پاسخ

    شايد ما هم بين برگ هاي درختاييم... يا روي تاقچه ي همسايه... خدا رو چه ديديد.... :)

    من موندم چه سرعت شگفتي پيدا کردي در کتاب خوندن. حالا وبلاگ نويسي به کنار.

    مي گم من يه چند صد تا کتاب نخونده دارم، بدم بخوني خلاصه اش رو برام بنويسي.

    پاسخ

    ببخشيد خواهر خانوم! خواهري شما؟ من از بچگي سرعت كتاب خوندنم بالا بود. تازه جديدنا پايينم اومده! دوم راهنمايي بودم يه هفته اي يه مجموعه كتاب 7 تايي رو خوندم. هر كتاب 400 صفحه يعني روزي 400 صفحه خوندم! گاهي اوقات واقعا غصه مي خورم كه سرعتم اومده پايين. پيريه ديگه...
    + مهر! 
    گل کاشتي پولي خانوووووووووم

    پاسخ

    شرمنده مي كنيد... سرخ مي شويم...
    ووووووووووووووووي پولي اين کتاب واقعا محححححححححححشره
    عاشقشم...
    تا حالا دنيا رو به قول تو از ديد شهدا نديده بودم...
    يني تموم چيزي که ميشد زندگي يک آدم رو ديد همين بودا...واي که چقدر عاليه
    من عاشقشم...عاشق نوشته هاش
    طرح روي جلد هم چ خوشگل بوده...واسه ما که آبي آبيه...
    پاسخ

    آخه مي دوني من از چيش خوشم نيومد. يه جوري احساس مي كردم نويسنده داره اقرار ميكنه(جون داستان بود ديگه. نوشته هاي خود يه شهيد نبود. تو فكر كردي نوشته ي خود سعيده؟ كوثر اين طوري فكر رو كرده بود) به نظر من يه ذره دور از حال و هواي شهدا بود. احساس مي كردم يه كم و كاستي داشت. ولي خب خيلي قشنگ بود. جالب هم بود. ولي جاي پرداختن بيشتر داشت. (نه جان من حال كردي كه نشر خوبي بهت معرفي كردم! :دي)
       1   2      >