وااااي... معروف شدممممم....

واي نگوووو... گوشه هاش تيز تيز بود. اين قدر كه وقتي مي ديدم ذوق مي كردم. ولي گذاشتمش كه تو كيفم شد شبيه كتاب هايي كه چندين دفعه خونده مي شن. رفته دست برادر بعيد ميدونم احساس مسئوليتي نسبت به گوشه هاي داشته باشه.

نيكي بهم گفت كه اينو گفتين. و نگران بودم كه چرا نظر ندادين. با حضور دوست عزيزتون اميدوارم هر دوتون بيشتر به بنده سر بزنيد :)

سلام. خواننده گاهي اوقات اين قدر از كتاب لذت مي بره كه از حرف زدن راجع بهش سير نمي شه. شايد همين شور و شوقه كه باعث به وجود اومدن دنياي جديد و حرفاي جديد و فكر هاي جديد مي شه. خواننده اگر كتاب رو دوست داشته باشه. خوبي هاش رو پر رنگ مي كنه و بدي هاش رو با توانايي هاي خودش ترميم. اونوقته كه يه اثر به دنيا مي ياد كه از اثر قبلي كامل تره و اين شايد همون دنياي جديديه كه مي گين. خيلي هم خاصه...

سلام. خيلي پونزده ساله ام.... متشكرم.

حسابي از دست اين داورا شاكي ام. مطلباي چرند و پرند رو انتخاب مي كنن. يه چيز خوب كه مي نويسيا خودتم بكشي انتخاب نمي كنن. بايد يه تجديد نظر روشون بشه...

حرفه اي معرفي مي كنم؟ واي شارفلي من سرخ شدم. تازه يه نيشخند تا دو طرف صورتم كش اومده. مي خوام به همه فخر بفروشم كه شارفلي بهم افتخار مي كنه... واي فلفل ممنونم.

:دي... مطلعم... :)

همون روز اول خوندمش! مي دونم هديه است. مثل كتاباي خودم مواظب همه ي گوشه هاش هستم... كلا كتاب ها مثل بچه هامن! مال هر كي باشن! حالا تو برو جانستان كابلستان رو بخر بخون من سر خورده نشم! تصميم دارم البته از نويسنده هاي اين كتاب هاي پورسانت هم بگيرم بابت تبليغ! :دي

يادم ميره بدم بهت باور كن! تو كه اسمشم يادت نيست بيل بيل. تازه اينكه چيزي نيست كتاباي دخترخاله شجي فكر كنم از عيد 87 يا 88 دست منه! نه شجي سراغش رو مي گيره نه من يادم مي مونه كه بهش پس بدم.

خواري اينو مي تونم بهت قرض بدم. شجي هم داره. واقعا خيلي حرف داره برا گفتن و خيلي فكر.... آخه يه لحظه خودم رو جاي اميرخاني فرض كرده بودم. حالا مي خوني اش بهت مي گم كجاي داستان باعث شدم مشت بزنم بهش! :دي

آره بابا. دست منه. بيا بگيرش! :دي.