• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : لگد مال هم عجب واژه ايست.
  • نظرات : 0 خصوصي ، 16 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + ام علي 

    سلام

    داستان ارميا رو خوندم و اشاره ات به اون داستان رو متوجه شدم.

    گفتي که باشد که ما لگدمال شويم...

    اين يعني چي؟ يعني ما هم بريم تو تشييع امام لگدمال بشيم؟؟؟

    پاسخ

    نه يعني كلا ارميايي زندگي كنيم. لازم نيست حتما لگدمال شيم.(به به. كتاب هاي قشنگ قشنگ رو ترويج كردم! :دي)
    + mati 
    شهدا!
    آمديم ،نبوديد ،رفتيم!

    پاسخ

    بوديد رفتيم. همه جا هستند هنوز هم. چشم دل مي خوادش.
    + mohajer 

    xeinbm hamsafar

    پاسخ

    ئههههههه... سلااااااااااام زينب...
    + ام علي 

    گلي مي دوني اين خود ارميايي چطور حفظ ميشه؟

    بايد اون چيزي رو که با احساس گرفته شده، با عقل و برهان تثبيت کرد (علم حصولي) و با مجاهده با نفس و تزکيه، به قلب رسوند (علم حضوري)

    اونايي که فراموش کردن کساني بودن که اين راه رو نرفتن.

    غفلت خيلي مرموز به سراغ انسان مي آد و داشته هاش رو ازش مي گيره، يک وقت به خودت مياي و مي بيني که مدت هاست داري در بيراهه مي روي و از گذشته ات و آينده اي که در آن گذشته، براي خودت تصور مي کردي، فاصله گرفتي. تازه اگر به خودت بيايي.. خيلي ها که به خودشان نمي آيند، اصلا، هيچ وقت...

    حالا يه سوال. گفتي لگدمال. ميشه بگي لگدمال شدن يعني چه؟

    پاسخ

    ارميا آخر داستان توي تشييع جنازه امام زير دست و پاي مردم لگد مال شدش....
    :(
    پاسخ

    :)

    دارم آب ميشم.... دلم شلمچه ميخواد ....رزم شبانه....گفتي نميميرم....ولي آب ميشم

    پاسخ

    نمي ميري... آب هم نميشي... باشد كه لگد مال شوي.
    + نيکي 
    ببينم، ميشتاقه يا ميشداقه يا ميشتاق يا ميشداغ ؟!
    ت نبود احيانا؟
    پاسخ

    ميشداغ. كاش اينجا ميشداغ بود....


    ميخوام اين بستت رو بزارم تو نشريه

    ضمنا بزارم اين ريختي نيست !

    پاسخ

    بذار. خود درگيري داري واقعا!


    آري نگه ميداريم.

    حال ارميايمان را ميگويم.باشد كه لگد مال شويم.

    پاسخ

    همسفرامونم فراموش نميكنيم!

    توشه ات را جمع کردي و بازگشتي همسفر...؟

    بيا وبمو بخون همسفر

    پاسخ

    آمديم بوديد رفتيم! (به دليل ازدحام همسفران و دوستان جديد. مي شه خودتون رو معرفي كنيد؟ :دي)
    + نيکي 
    سلام.
    ولي ما هم توپ ديديم ، هم دود ديديم ، هم آتش!
    البته اينهايي که ما ديديم يک دهم واقعيش نميشد. اما خب ديديم ديگه.
    تازه يه جاهم من فکر کردم خون ديدم که اون ديگه از توهمات ذهن خودم بود !
    پاسخ

    لابد رفتين ميشداغ؟ اونا كه بچه بازي بودش بابا! ولي واقعا ترسناك بود. با اينكه 100 متر اون طرف تر مي تركيد احساس مي كردم همين الان مي ميرم!

    بهم سر بزن گلي

    http://nrpour.parsiblog.com/

    پاسخ

    سر زدم گلي. نظر ندادم فقط. دوباره مي يام.
    + ام علي 

    عزيز خواهر سلام.

    رسيدن به خير. اشکمان را درآوردي که...

    چقدر خوب است که بعدش مي رويم خدمت امام رضا(ع). بعد از آنجا فقط يک جا به آدم آرامش مي دهد، آن هم کنار ضريح است بغل خود آقا.

    اشکم بيشتر درآمد از آن حس مشترکي که بعداز سه چهار روز و بعد از آن جوابي که دادي، پيدا کرديم. احساس کردم چقدر نزديک شديم.

    پاسخ

    سلام عليكم. خواهر خوبي؟ گريه نكن. ميريم مشهد.( اون موقع كه جواب نظر اولي رو داده بودم يه ذره گيج مي زدم.)
    + روشنا 
    سلام خانوم زيارت قبول. خلوصتان مستدام
    پاسخ

    سلام متشكرم. قبول حق.
    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ پنج شنبه 11 اسفند 90 نوشته (حال ارميايي) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
       1   2      >