• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : بودن...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 12 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    اول.

    پير نشدي مادر.

    کار روزگار است. مي زند تکه تکه مي کند و آخر ک مي خواهي وصلشان کني، جا مي زند.

    شانه خالي مي کند.

    نامرد!

    پاسخ

    واي عاري. باورت نميشه. هر دفعه يه چيزاي پراكنده اي يادم مي ياد. ولي دقيقا يادم نمي ياد بعد و قبلش چي شد! فقط يه كلمه! همين! بقيه اش به عدم پيوسته!