• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : ع ش ق
  • نظرات : 3 خصوصي ، 33 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نيکي 

    هوا آشفته بود و شهر مجنون
    زمين سر در گريبان، چشم پر خون

    حماسه مي‌خروشيد از گلوشان
    ز رگ‌ها خون غيرت سخت جوشان

    که عاشورا کسي رقصيده؟ او کيست؟
    چه کس با شاه دين جنگيده؟ کوفيست؟!

    از اين غم شهر گويا پر ز شير است
    دي از گرماي اين دل‌ها چو تير است
    همه عمارگون، آماده، هوشيار
    تمام شهر بيدارند، بيدار
    کسي حرمت شکن آشوب کرده
    شغالي بيشه را مخروب کرده
    الا اي فتنه گر، شيطان، حرامي!
    ميان بيشه‌ي شيران خرامي؟!
    شما، اي جمله عالم گوش داريد
    کلام آوازه‌ي بر گوش داريد
    به ايران، رهبري فرزانه داريم
    اشارت او کند جان مي‌سپاريم
    الا اي فتنه‌گر، ما مرد جنگيم
    براي رجمت اي ابليس، سنگيم
    چو شمشير آخته، در دست اوييم!
    بميريد از حسد، سر مست اوييم

    ابابيليم اگر بر فيل‌هاييد
    چو ريگي نرم آخر زير پاييد

    9 دي سيل مردم باز جوشيد
    تمام سينه‌ها آخر خروشيد
    خس و خاشاک را از شهر راندند
    سران فتنه زير پاي ماندند
    ولي حرفيست بي پيرايه‌اي دوست
    که اين حرف از زبان يار حق گوست
    “بصيرت ” ياب، بيدارست دشمن
    ز حقد و کينه تبدار است دشمن
    صف آراييست! اما در غبار است
    ميان فتنه ره دشوار و تار است
    چراغ راه ما را جز وليّ نيست
    کسي رهبر به جز “سيد علي ” نيست

    پاسخ

    ابابيليم اگر بر فيل هاييد...:)