من عربي درس ميدادم!
ب اين زودي فراموش کدري؟هو رجل مودب،هم رجل جميل...!رخش سفيد...!
يعني واقها تمام دلم ا هيجان مب لرزه به صحنه هاي معلم بازيه مي فکرم!نميدوني چقدر هيجان زده شدم بعد ي مت بي هيجاني!
اون قسمتي ک فرشي اومد دستشو آورد جلو ک بي نظــــــير بود!
راستي،اون موقعي ک گرامي اومد ب شما گفت من و نرگس پايين بوديم پشت در زماني بوديم ک فرشي گفت اسماتوو بنويسين!اشتباه نکن..!(با لحن!)
پ.ن:حضار عزيز!من سر نرگس جيغ نرم زدم!و چشم غره مليح رفتم!اشتباااه نکنين!:)
علاوه بر پيچش اون چهارشنبه ي بدون معاون قشنگترين خاطرم بود!