• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : formal & informal
  • نظرات : 6 خصوصي ، 22 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + عابر عزيز تر از جان 

    خودت آخر پستت پرسيدي : ديده اي؟

    منم جواب دادم ديگه: نه نديدم!


    پاسخ

    خب گفتم تا ببينين!
    + vip 

    اين جمله معروف بازگشتن سه گونه است چي ميگه؟

    پاسخ

    بازگشتن از سه جنس است يا از جنس وصول است يا از جنس شرمساري يا از جنس آرزو ...امان از وقتي از جنس آرزو باشد... امان...(نكته سنجي شما قابل تحسينه!)


    رسم..رسوم..رسمي

    از همه شان بدم مياد

    خيلييييييييييي

    پاسخ

    دل به دل راه داره اساسي(دلا ارديبهشتي باشه كه ديگه هيچي...!‏ :دي)
    + عابر عزيز و مهربان 
    نه نديدم!
    پاسخ

    چي رو؟
    + عابر جان 
    هان؟!
    پاسخ

    همين.

    مي تونم هزار تا دليل ِ علمي واس اينکه اينجوري شده برات بيارمـ اما وللش ... دخترمـ وقتي آدم ها فقط از رفتن ميگن و احساس مي کنن اصولا رفتن مد شده تو چرا به دنيا گير ميدي ؟

    + آدماش ُ درياب !

    پاسخ

    خب آدما هم مال اين دنيان. حال ندارم لينكتو درست كنم.
    + مطهره 

    جواب منو نميدي حالا؟!؟!؟!

    نيومده ...
    پاسخ

    وا چرا؟ بايد بياد.

    ديشب معرکه بود!

    من برات تعريف مي کنم. اگه تا بعد ها هزار بار هم برات تعريف کردم اشکالي نداره. بگو تکراريه يا اصلا بزن تو ذوقم ...ولي من ميگم !

    ساعت 12 رسيديم خونه.

    ساعت 3 بايد فرودگاه مي بوديم.

    ساعت 2 بابامو بيدار کردم. حس مي کردم داره تو خواب رانندگي مي کنه. فرودگاه دور بود. 30 يا 20 کيلومتر خارج از تهران. خيابونا خيلي خلوت بودن. من ي کم نگران بودم چون نيم ساعت دير راه افتاديم. وقتي بيشتر نگران شدم ک راهو اشتباه رفتيم و مجبور شديم کلي برگرديم . وقتي بيشتر تر نگران شدم ک توي اتوبان بوي سوختني مي اومد. فکر کردم هواپيما ئه پوکيده! واااي. اون لحظه حس کردم 4 تااستخون رو ...

    رفتيم فرودگاه. نوشته بودن پرواز وين در حال بازرسي گمرک.بعد هم گذرنامه. بعد هم بابام ديدشون. بعد هم من. کلي بال بال زديم تا ما رو ديدن. ذوقيدم. ذوقيدن ...

    بعد نشستيم کلي حرف زديم. همين جوري هي وا3 من اس ام اس مي اومد. هم خيلي خسته بودم هم اصلا خسته نبودم. اذان شد. باباها رفتن نماز خوندن. بعد هم رفتن قم .

    معرکه بود.

    پاسخ

    خب بعد رفتن نماز خوندن بعد رفتن قم؟ بعد تموم شد؟ چه قدر از اين وصال ها حتمي از پيش تعيين شده خوشم مي ياد....
    من اگه يک صدم ايده هاي تو رو داشتما الان اسمم به جاي اينبروفسکي روي کتاباش بود...........
    پاسخ

    شكسته نفسي مي فرماييد...شما استاديد!


    سلام...

    ولي خيلي بده وقتي يه ماجراي تکراري براي يه نفر تعريف مي کني خيلي گستخانه بر مي گرده مي گه اينو برام تعريف کرده بود ...يا دست دوم بود ...يا اينو شنيده بودم...

    يا بانگاهش بهت نشون مي ده که خسته شده اين مطلب براي صدامين بار داره مي شنوه....

    اما معني اين رسم ورسومات جديد و نفهميدم...

    پاسخ

    چرا نفهميدي؟ به اين واضحي؟ (ناراحت نكن خودتو به خاطر اينكه كسي به حرفت گوش نمي ده چون اصلا اهميتي نداره! :دي)

    واي پولي!!

    موقع خوندن کلي فسفر سوزوندم!!!

    ولي واسه من تکراري نبود اين 3 روزه!!! خوب بود!! خوش گذشت!

    هرچي غمه جا ميذارم

    پا روي دنيا ميذارم

    دست دلم رو ميگيرم

    تو دست فردا ميذارم

    پاسخ

    نه نرگس جان من بيا بهت خوش نگذره! :دي
    هوايم را داري وقتي دلم بي هوا هواييت مي شود ؟




    پاسخ

    وقتي دلت هواي من را بكند من هم هوايي مي شوم....
    تنفر زايند . . . . . .
    يا تنفر مي زايند شايد . . . .


    رسم و رسومات را مي گويم . . . .
    لجند با ما اين رسم و رسومات . .
    لج . . . . .
    پاسخ

    يه روزي تو هم لج اونو در مي ياري!

    ادامه ي ادامه :

    گريه نکن عزيزم !

    پاسخ

    باشه گريه نمي كنم.
       1   2      >