اوووووف !
اين صدا رو تازه کشف کردم. وقتي داغ مي کنم و روي خودم ي سطل آب سرد خالي مي کنم اين صدائه مياد ! مثل آهن داغي ک آهنگرا مي کنن اش تو آب.
سلام.
رفتن ها واقعا رسمي شده. سرشان را مي اندازند پايين و مي روند و تا يک سال ديگه واقعا نميان ! خجالت هم چيز خوبيه. چيزي ک هيچ کس ب آن اعتقادي ندارد.
از 31 خرداد امسال بنده همانند ي بذر باقالي کاشته شدم و منتظر و حوالي همان 31 خرداد فهميدم 31 خردادي در کار نيست. بذر باقالي ! گذشت و گذشت و گذشت و 3 هفته تقريبا گذشت. شايد هم 2 هفته... اما گذشت و بذر باقالي ب اون مرحله رسيد ک بايد ي ماژيک بر مي داشتيم و مثل کدو هامون روش اسم مي گذاشتيم. اما من بودم و از همون اول اسمش خودم بود.
بذر باقالي ! اين روز ها با عبارت هايي رو ب رو ميشم ک خيلي وا3م خنده دارن...
خاطره ها دارن رسمي ميشن چون حرفا دارن رسمي ميشن. هر وقت ب زهرا ميگم چ خبر ميگه سلامتي. بعد ميگه ي کم صبر کن... و سايت ورزش تري رو باز مي کنه و اخبارش رو مي خونه. اخبار نقل و انتقالات ليگ دهم يا يازدهم. اين سري آخر هم ک ديدي داشتيم چ مي کرديم ...
آرزو ها هم دارن رسمي ميشن... توي اون آهنگه ک قراره بشه آهنگ آينده ي وبلاگم ميگه : بهت رويامو مي سپارم بهم دريا رو برگردون.
اگه الان 2 سال پيش بود دوم و سوم راهنمايي بوديم کسي بود ک باور کنه من پرادو نداشته باشم ؟
توي عالم خيال ها و توهم 1374 تا پرادو داشتم. يکي اش رو دادم بابت بدهي هاي توهم هام و 1373 تاش مونده ...کسي باور مي کنه ؟ تو باورت ميشه ؟
مي فهمي ؟!