• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : جزيره
  • نظرات : 1 خصوصي ، 17 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    چقدر سکوت احمقانه مي شود گاهي.

    من ساکتم. از امروز. شايد از وقتي ک موش تيکه پاره شده اي را توي آزمايشگاه ديدم و ي مشت انسان بي رحم دور و برش ... قبل تر از اين فکر مي کردم خيلي کار باحالي است ولي بعد از امروز و از امروز ب بعد ب خودم بد و بيراه مي گويم در اين مورد.

    من ساکتم. نه اينکه نخوام حرف بزنم و نه اينکه اصلا حرفي براي زدن وجود نداشته باشد ... من اين روزها دريايي شدم از سردرگمي و اين جور چيز ها. حتي خوابيدن را هم دوست ندارم. چون بعدش مجبورم از خواب بيدار شم و برم مدرسه. واقعا صبح ها مدرسه رفتن براي من ظلم است. همه خوابند و فقط منم و يک صدا ک مدام فرياد مي زند : کيه ؟؟!!! کيه ؟؟!!! تا من از خواب بيدار شم.

    5 شنبه زهرا مي آيد. و من تا ب حال چندين بار اين تاريخ رو توي تقويم روميزي ام چک کردم ولي الان نمي دونم چند تير مي شود دقيقا . حتي حال ندارم ک فکر کنم امروز 13 ام است و 5 شنبه مي شود 16ام ...

    بيشتر ک تفکر مي کنم (بگو آفرين!) احساس مي کنم توي ي سفينه ي فضايي هستيم يا شايد روي ي کره ي ديگه. همه چيز روي هواست بدون اينکه روي سرمان آوار شود و در عجبم ک ما روي زمين چ ....(اشتباهي)مي کنيم .

    آه.

    قبلا مي گفتم آخي.

    قبلاتر مي گفتم آي گلوم !!

    پاسخ

    منم شب ها با خودم كلنجار مي رم كه خوابم ببره. صبح ها هم كه از خواب بلند مي شم بيخود و بي جهت دلم مي خواد گريه كنم! ولي نمي كنم! شب ها وقتي خوابم نمي بره. و پتو رو از روم كنار مي زنم و يخ مي كنم چون كولر درست رو به روي تختمه و اگر پتو هم بكشم روم گرمم مي شه! به طور كلي توي يه جزيره ي سرگرداني گير كردم كه انگار همه چيش رو ريختن تو مخلوط كن و ما همين طوري مي چرخيم و من كلاس دوم راهنمايي فهميدم كه از تشريح بيزارم! همون موقعي كه قلب يه گوسفند رو تيكه پاره كرديم و من از خودم بدم اومد.... من چهارشنبه آهنگ وبلاگت رو عوض مي كنم واست. 5 شنبه هم مي ريم اصفهان...دوباره...