• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : جمله اليسم.
  • نظرات : 3 خصوصي ، 28 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ام علي 

    سلام خواهر.

    الان ساعت نزديک يک نصفه شبه و همه خوابند و من بيدار.

    چون... و

    نوشتن به سبک جودي ابوت هم قشنگه. حداقل آدم مي فهمه که چي داري ميگي. از اين نوشته هايي که خواننده رو توي خماري مي گذاشتن خسته شده بودم.

    "از درد هاي کوچک است که آدم مي نالد وقتي ضربه سهمگين باشد لال مي شوي!"

    نکته جالبي بود!

    من هم خيلي دلم مي خواد اين کتاباي ادبيات انساني ها رو بخونم ولي حيف که ديگه فرصتي باقي نيست. انشالله شما بخوني حالشو ببري.

    بوس بوس براي بهترين خواهر دنيا در ساعت 12:56.

    پاسخ

    بيچاره خواهري كه خودش رو در دام كنكور و كنكوريان انداخت! آن هم با يك فرزند كوچك! خواهر كلا قسمت ما نيست كه كتاب هاي ادبيات انساني ها رو بخونيم....! كلا كتاب هاي ادبيات قسمت ما نيست! چون همون يه دونه دردونه كتابي هم كه داشتم روز آخر جا گذاشتم مدرسه و الان دارم به خاطرش غصه مي خوره... كلا ما و كتاب ادبيات ها مثل دو خط موازي مي مونيم! ولي امان از اين كتب ديگر كه هي مورب مي شن و فرود مي يان درست جلوي پامون...هي هي...