دلم خواست . . . . . .
خيلي هم دلم خواست . . . . .
و به اين مي گويند زندگي . . . . .
چن تا سوتي بدهي جلوي معلم بعد بخندي
بخندي
بخندي
بعد دوباره بخندي . . . . . .
بعد هي به جرز در و ديوار بخندي . . ..
بعد اين قدر بخندي که بقيه بگويند خل شديد ها . . . . .
بعد تو به همه ي اين ها بخندي و دوباره بخندي. . . . .
انگيليسي ات خوب نباشد
هر چهارشنبه مجبور باشي که براي معلم زبانت تعريف کني که چهارشنبه ها چه خاصيتي دارد .
که چرا چهارشنبه ها که مي آيد همه يا دارند گريه مي کنند .
يا دم درند .
يا زيادي مي خندند .
که چهارشبه هر بني بشري بالاخره برايش يه اتفاق خوب يا بد مي افتد
زندگي به اين مي گويند که تمام هفته را منتظر يک روز باشي
چهارشنبه
پنج شنبه
يک شنبه
نه اين که هر روزت مزخرف تر از ديروز . . .. . .
به اين مي گويند زندگي
سوتي و خنده
دلم خواست . . . . .