• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : 258
  • نظرات : 2 خصوصي ، 10 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    توي صندوق خيلي چيز ها بود که داستان همه را مفصل برايتان مي گويم! به شرط حيات...

    نوشته شده در چهارشنبه 9/2/1388ساعت 10:38 عصر توسط polly? | < lang=js>document.write(CommAr[CC++]); 14 نظر

    نه ارديبهشت بوده.

    با هزار تا حرف ديگه...در مورد ته جملت!

    نيگاااا...مشکوکم ک بودي!

    پاسخ

    چه قدر جالب! حالا كه زنده ام بذار بگم. يه نامه بود از ليلا. يكي هم مال ميرزايي بود. يه گل سر هم بود كه دايي ام از جبهه براي نغمه اورده بود. يه كارت پستال هم بود كه ايجادي براي تولد 13 سالگي ام داده بود. چند تا آت و آشغال ديگه هم بود. ولي حالا محتوياتش عوض شد يه آشغال باراكا هم بينشه... تازه شيشه عينك بابا بزرگم هم بود! و يه عالمه مواد باحال ديگه!