• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : 258
  • نظرات : 2 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    نترس اين ارديبهشتي که ما مي شناسيم، کنس!

    هر سال مياد ولي هرسال خودشو يه جور نشون ميده!

    اسمش هرسال ارديبهشته ولي رنگش قرف داره!

    لاقل براي من!

    پاسخ

    در هر حال مهم اينه كه من تو ارديبهشتي به دنيا مي يام! ببين با من بحث نكن! الان همسايه مون از خواب بيدارم كرده اعصاب مصاب ندارم! سر ظهري بنايي گذاشته رواني....
    اوهوم ... و تو داري نزديک ميشي اي مهر :دي
    ببين من اگه خودمو بخورم بالاخره ناپديد ميشم يا دوبرابر ؟ :-s
    پاسخ

    گفتم كه اگه تو خودتو بخوري پشت و رو مي شي!

    چ باحال !

    مشکلا هم شماره دارن ! خب روي هم چند تا شدن ؟!

    خوش ب حال سعدي.

    تقدير تو رو ب مشکل شماره 1 و 4 عادت ميده .شک نکن ! اين تنها کاريه ک ميشه کرد و اون باهات اين کار رو مي کنه .

    مشکل شماره 3 ريشه در خوددرگيري مزمن داره !

    مشکل 6 رو هم نمي دونم چيه . ولي بازم بهش عادت مي کني .

    خب حالا ک چي ک بايد با همشون کنار بيايي ؟

    من نمي فهمم !


    پاسخ

    مشكلاي من 6 تا بودن. الان هم پس از حل شدن مشكل شماره دو و سه و حالا هم دارم كم كم با خودم هضم مي كنم كه بايد مشكل شماره ي 1 و 6 رو بپذيرم! مشكل شماره 5 هم بره به درك! ولي من دلم نمي خواد به 4 عادت كنم....! دلــــــــــــم نمــــــــــــي خواد!

    منم خرداد رو دوست دارم ! خيلي ماه با نمکيه !! خيلي .

    بعدش سلام .

    مامانم امروز بهم گفت کاراي متفرقه ات زياد شده . از خاصيت ما اينه ک توي ايام امتحانات هر روز مياييم اينترنت .

    و زهرا خوشحاله ...چون عمو و مامان بزرگش ميرن اتريش اونا رو ببينن . مامان باباش .

    اين وسط من هم خوشحالم .

    با اينکه توي ترک اس ام اس هستم . (ديروز 17تا دادم )

    بااينکه سوت و کورن اطرافم ...

    مي فهمي ؟!


    پاسخ

    منم خوش حالم. چون امروز مي خواستم زنگ بزنم به سعدي و بگم مشكل شماره ي 2 و 3 ام برطرف شده! مشكل شماره ي 3 يه مشكل عجيب غريبي بود كه من هر لحظه احساس مي كردم ممكنه يهو دعوا بشه و بزن بزن ولي نشد! داشتم مي گفتم. بعد من چون نمي تونستم مشكلاتم رو به طور كامل به كسي بگم همشو شماره گذاشتم به سعدي گفتم سعدي هم شنونده ي فوق العاده اي بود! الان هم كه مشكل شماره 2 و 3 حل شده مي خوام با خبرش كنم مثل من خوشحال بشه! حالا مونده مشكل شماره ي 1 و 4 و 5 و 6. مشكل شماره ي 5 رو دارم كم كم بي خيال مي شم چون الكي به خاطرش غصه مي خوردم و الان مي فهمم كه ارزششو نداشت! مشكل شماره 6 هم بايد باهاش كنار بيايم كاري نمي شه كرد. مي مونه مشكل شماره ي 1 و 4 يك رو كه اصلا نمي تونم كاريش بكنم! و بايد ديد تقدير مي خواد چي كار كنه! و به مشكل شماره ي 4 هم كم كم دارم عادت مي كنم...مي فهمي؟ عادت!!!!!!!!!!!
    و تو خرداد . . . . . . .


    قدمت روي دلم سنگيني مي کند . . . . . .
    دوست ندارمت . . . .
    پاسخ

    ولي من هميشه خدا رو شكر كردم كه همواره بعد از ارديبهشت خرداد مي ياد! و گرنه ها....
    + عابرپياده 

    جدا؟؟؟؟؟؟؟؟؟ يعني واقعا رفت؟؟؟؟؟؟؟؟ يعني همين جوري بي خودي و الکي گذاشت رفت؟؟؟ بي خدافظي؟؟؟؟؟؟؟ بي سر صدا؟؟؟؟؟؟؟؟

    دستت درد نکنه بچه جان که خبر رفتنشو دادي.........

    اگه نمي گفتي من فکر ميکردم تا قيام قيامت مي خواد بمونههههههههههههه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    پاسخ

    من نبودم به كي مي خنديدين؟

    اين جدايي ب خدا رابطه با سيب نداشت !


    پاسخ

    عشق قرباني مظلوم غرور است هنوز....

    توي صندوق خيلي چيز ها بود که داستان همه را مفصل برايتان مي گويم! به شرط حيات...

    نوشته شده در چهارشنبه 9/2/1388ساعت 10:38 عصر توسط polly? | < lang=js>document.write(CommAr[CC++]); 14 نظر

    نه ارديبهشت بوده.

    با هزار تا حرف ديگه...در مورد ته جملت!

    نيگاااا...مشکوکم ک بودي!

    پاسخ

    چه قدر جالب! حالا كه زنده ام بذار بگم. يه نامه بود از ليلا. يكي هم مال ميرزايي بود. يه گل سر هم بود كه دايي ام از جبهه براي نغمه اورده بود. يه كارت پستال هم بود كه ايجادي براي تولد 13 سالگي ام داده بود. چند تا آت و آشغال ديگه هم بود. ولي حالا محتوياتش عوض شد يه آشغال باراكا هم بينشه... تازه شيشه عينك بابا بزرگم هم بود! و يه عالمه مواد باحال ديگه!


    و رفت تا لب هيچ.....

    خيلي غمگينم،خيلي.

    کار از دوران نقاهت گذشته...

    پاسخ

    منم در در همه حال به اون دوران فكر مي كنم.....شايد مرهمي.....

    پاسخ

    و ارديبهشت رفت...ديدي تبسم...ارديبهشت لبخند هامون رفتش....