• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : ز تو اي جلوه ي اميد محال...
  • نظرات : 5 خصوصي ، 40 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    و پانزده سالگي از دور برايت دست تکان مي دهد مهربان .
    مي خواهد يک دفعه بپرد بغلت
    برايت چيپس کاري پانزده سالگي آورده .
    تلخ اما شيرين .
    و پانزده سالگي از دور مي ايد .
    ميزبان خوبي باش برايش .




    تولدت مبارک فولي ترين پولي دنيا .
    با تمام ارزو هاي قشنگ . . . .
    دوستت دارم .
    پاسخ

    پانزده سالگي من توي يه سه شنبه ي معمولي همراه با امتحان رياضي اومد! تولدم امسال يه روز معمولي بود! آنشرلي مي گفت روز خوب روزي نيست كه يه اتفاق بزرگ و خوشحال كننده بيفته روز خوب روزيه كه همه اتفاقات معمولي و خوشحال كننده ي هر روز مثل مرواريد از كنار همديگه بگذرن... همه اتفاقات معمولي مثل نظر خوندن...نظر دادن...جواب دادن...با فلفل حرف زدن...حتي چيپس كاري هندي....