5599
يادش بخير ...! چه دل خوشي داشتيم به اين کد هاي امنيتي .
چقدر دلم خوش بود به اينکه چند تا پرادو از کنارم رد ميشن و چندتاشون دو در اند و از اونايي اند که من مي خوام...
چقدر خوش بودم ديروز موقع چت کردن با زهرا .و اينکه کلي سفارش اش کردم بياد و داغ رو گوش بده و بهم نظر بده اما نيومده بود ...
باخودم فکر مي کردم که عيد موقعيه که آدم مي تونه همه کاراشو بکنه و همه ي حال هاشو يک جا ببره . ولي عيد روي هم 16 روز بود اون هم به زور !
3 روز ديگه تولد زهرا است . و اين حقيقت هميشه آرام به ذهنم خطور مي کنه و يهو مي پره !
فسقلي که بودم آرزو مي کردم عروسک هام باهام حرف بزنن . ولي هيچوقت اين اتفاق نمي افتاد .الان دلم مي خواد ببعي توي کلاه قرمزي رو داشته باشم و باهم زبان کار کنيم و اون به من دستور پخت نيمرو رو بگه ...عزيزم !
کي فکرشو مي کرد که همه ي اين پر حرفي ها بخاطر ي کد امنيتيه؟!
و تو چرا نظرت راجع به داغ رو به من نميگي ؟
و چرا صفحه ي مسنجر باز نميشه که شايد زهرا آن باشه ...
چرا ؟!