خب امروز بعد از اينکه تو عصباني اومدي ورزشگاه و رفتي ديگه نديدمت !
بذار تعريف کنم :
يکي بود يکي نبود و همچنان يکي بود و يکي نبود و واقعا چرا يکي بود و يکي نبود ؟! (به ياد عاليه)
ما داشتيم عکساي واقعي از يه خواب را مي ديديم ! (ايمجاي داستان يه کم گنگه !!) بعد يهو صفحه ي نازنين گوگل تالک باز شد و گل از گلمان شکفت ! و باز زهرا به صورت عشقولانه چت کرديم ...
پرسيد کي مرده کي زنده ؟
منم گفتم من مرده تو زنده!
گفت واقعا ؟
گفتم نه ، من بخاطر تو زنده !!
بعد گفت منم همين طور
آخرش هم گفت خيلي دوستت دارم
منم گفتم عاشقتم ...
(بله ...بله ...!)
با تشکر از اينکه درد و دلهاي اين 70 ساله را خوندي ...