غمگينم . . . .
کار من ديگر از شادي زير پوستي گذشته . . . . . من غمگينم . . . .
خيلي
دفتر انشايم را به گورستان تاريخ سپردم...خط نگاهم کانال کشي نداشت....فقط يک مشت ادبيات متکلفانه درش گنجانده شده بود....روح نداشت....حقش بود که نابود شود....
......
اما خط نگاهم نابود نمي شود.....حتي بعد از مرگم.....
هر وقت از پشت پنجره نگاهي شيطنت آميز را ديدي که بي تکلف به قه قهه افتاد، يادي هم از اين عابر پياده بکن!