• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : شيريني اي به نام وصال.
  • نظرات : 0 خصوصي ، 15 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام !

    منم از آسانسور بدم مياد چون رسما 2 بار توي آسانسور گير کردم و هر دو بار تا مرز سکته ي ناقص پيش رفتم ! ولي توي آسانسور خونمون که رسما يه بار بدفرم توش گير کردم با الو کلي خل بازي در آورديم و از سر و کولش بالا رفتيم !!!

    آخي ...

    پله بازي يه چيز ديگه اس ...!

    خب حالا کي رو ديدي کلک ؟!

    پاسخ

    منم امروز رفتم خونه ي مامان بزرگم جديد بود. پسردايي هام ذوق كرده بودن منو مجبور كردن با هم آسانسور بازي كنيم...! اين قدر بالا و پايين رفتيم كه حالم داشت به هم مي خورد. من كي رو ديدم؟ چي كي رو ديدم؟