• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : بازگشت نه چندان پر فروغ
  • نظرات : 1 خصوصي ، 25 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    به کودک درونت سلام ما رو برسون بگو جواب ايميل چي شد ؟

    بهش بگو اين روزا همه چيز روي نرو هستند !

    خدا نفرينشان کند ! خدا از روي زمين برشان دارد مچاله کند بيندازد توي ترشي من ! جا زياده ...خيلي زياد !

    راستي اينايي که گفته بودي واقعا رفتن ؟ کجا ؟ چرا ؟ جاشون کيا ميان ؟

    من خودم (!) امروز توي ماشين گريه کرد . قبلش هم وقتي که روي مبل دراز کشيده بود . هيچکس هم نفهميد و نگفت چه مرگته ! البته خودم مي فهميدم ...بيچاره من خودم (!) و بيچاره خودم ...خودخودم !

    راستي تبليغ اين سرياله رو ديدي که توش پيمان داره ؟


    پاسخ

    كودك درونم سلام مي رسونه مي فرمايند كه ميلو بايد جواب بدم؟ خب نذار اين روزا اين چيزا برن رو نروت. مي خواي تبليغ سرياله رو بگيرم بندازي تو ترشي سرحال بياي؟ اينايي كه گفتم واقعا رفتم و واقعا خودم نمي دونم كه جاشو كيا مي يان. خب چرا گريه مي كني مادر؟ بيا من بهت مي گم چه مرگته؟ الهي...نبينم اشكاتو...نبينم گريه كني....نبينم...نبينم...نبيم...