پو ، خيلي بده كه تو كلاس هم نيستيم .
من دوست دارم بغل دستي باشيم من دوست دارم بياي مخمو سر كلاس بخوري
دوست دارم يه بند در گوشم خوابتو تعريف كني و غر بزني كه چرا خوابت تعبير نشده
دوست دارم همش اراجيف ببافي و منو كلافه كني و كفرمو در بياري و من گوشمو بگيرم و وانمود كنم كه صدايي نميشنوم . دوست دارم خانوم مختار پور جفت مونو دعوا كنه و بگه : اين رحيمي پور هدايتي رو هم منحرف كرده ! و حالت استند باي و ... خيلي چيزاي ديگه كه دل من براشون ميره ... !دوست دارم سر كلاس زار زار گريه كنم و در مقابل نگاه مبهوت تو يه عطسه كنم و بگم كه حساسيت دارم !
دوست دارم تو تك تك صفحه هاي كتابم بنويسي : هو ... !و من جوابتو بدم
پو...!
خيلي بده كه تو كلاس هم نيستيم
اگه تو بغل دستيم بودي ، خدا ميدونه سر كلاس خانوم كرماني چه ها كه نمي كرديم !و چه غر ها كه نمي زديم .
شرط ميبندم معلم رياضيه يه چشم غره ي حسابي نثارمون مي كرد . شك ندارم خانوم حديد چي ، يا دباغ ... با خنده نصيحت مون مي كرد . دلم مي خواد دوباره خوابتو برام تعريف كني . و من سرت جيغ بزنم و التماس كنم : پولي تو رو خدا خفه شو ... و تو انگار نه انگار كه من چيزي گفتم همين طور ادامه ميدي به تعريف كردن خوابت براي هزارمين بار ... و من ميرم خوابتو تعريف مي كنم ... و ساعت سه ،موقع برگشتن ،تو منو بغل مي كني و مي چلوني ... و آنچنان انرژي حاصل از گذراندن چهارشنبه ات رو رو من خالي مي كني كه اگه شيشه بودم ، حتما مي شكستم و دستت خون ميومد . پو ...