زحمت كشيدي كه دو ساعت بعد به نظرام جواب دادي، در حالي كه مي تونستي يه دفعه وسط حرف زدن نذاري بري و همون موقع بنويسي.....
انگار من بي كارم كه هي بيام اينجا.....
و اين كار تو مصادف شد با كار شيربرنج كه منو گذاشت سركار...
منو باش كه فكر مي كردم ناراحت شده...چقدر محبت و لطافت بي خودي به خرج دادم..انگار من لطافتم رو از سر راه اوردم....نمونه با چه مشقتي بهش رسيدم.....
و چون اصلا خوشم نمي ياد دو نفر همزمان منو بذارن سر كار ، حسابي حالم گرفته شد وتا وقتي كه حال كسايي كه حالم رو گرفتن نگيرم، حالم خوب نمي شه...
ودر اين باره، يه مدت نميام اين ورا تا هم تو رو تنبيه كرده باشم كه ديگه منو نذاري سر كار و همين جوري نذاري بري و هم خودم رو تنبيه كنم كه اين همه اينترنت نيام......
براي شير برنج هم برنامه دارم.....
با احترام، جيمبوي خشن!