• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : مهماني نوشت
  • نظرات : 5 خصوصي ، 44 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ................... 

    اونم تو كتاب خونه ي دانشگاه.....

    فكر كن....!

    هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها

    پاسخ

    الان خاله معين با چادر نشسته جلو کامپيوتر و سخت درگير شده و هر از چندگاهي مي خنده. بعد هر کس رد مي شه يه نگاهي مي ندازه و مي ره...چرا خاله معين اين طوري شده؟ چرا الکي مي خنده؟