• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : مرخصي
  • نظرات : 5 خصوصي ، 57 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    خواب من فوق العااااااااده بود.

    دوباره داشتيم مي رفتيم اصفهان ولي يه جور ديگه بود!

    واااااااااي..!

    پاسخ

    منم داشتم خواب مي ديدم که داريم با ماشين از خيابون هاي اصفهان رد مي شيم و من خودمون رو در گذشته مي بينيم که داريم مي ريم سوار اتوبوس بشيم. هممون بوديم. بعد من از تو ماشين هي به خودمون در گذشته نگاه مي کردم. خانوم رحيمي داشت با آقاي وطن پرست حرف مي زد. ليلا اينا داشتم مي خنديدن. ما ها هم داشتيم ما مسئول گروه محترم مي رفتيم توي اتوبوس و از همه هم عقب تر بوديم...