عينكت مثل عينك خودمه
بيچاره آقاي عينك ساز هميشه ميذاشتش روي شيشه و چپ چپ نگاه عاقل اندر سفيه مي انداخت كه :از ميدان جنگ برگشته؟ واقعا مي خواهم بدانم با اين عينك چه مي كني؟
دلم مي خواست در جواب پوزخندهاي سرشار از عصبانيتش يك كلمه بگم : زندگي!