• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : مرخصي
  • نظرات : 5 خصوصي ، 57 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    البته حدود يه دو ساعت ديگه بيل بيلش گم ميشه ها....

    بعد يهو پتوي قيچي تا عارفه ميرسه و سيل سنجاق قفلي ها براي سركار گذاشتن از تخت كه به سمت پايين مي اومد و نور موبايل و افتادن كيف قيچي و..(يه كم ديگه صبر ميكرديم خود قيچي هم مي افتاد پايين!)

    و اين كه يهو وسط بحث قيچي جواب نمي داد و از ساعت 10 هي مي گفت بريم بخوابيم و اذيتايي كه منو كردين در مورد سگ و بيماري لاعلاج من و....بازم بگم..؟!

    11 هفته و دوساعت زندگي رو زير و رو كرده....

    پاسخ

    واي...قيچي...! واي..