هلن كلر رو يادت باشه ماماني!
الان ما دوباره راه رو اشتباه رفتيم و منم نزديكه اشكم در باد و به اين فكر كنم كه نكنه دير برسم!
وااااااااي....
چه اوضاع باحالي بود!وقتي رسيدم راه آهن و چشمم افتاد به دوستي نزديك بود دار فاني رو وداع بگم!اوضاعي بود ماماني..
هي من ميگم از اين هيجانات بالا تلفات داديم هي تو بگو نه!من كلي تلفات دادم بابا..!