• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : سال هاي سال به....
  • نظرات : 3 خصوصي ، 95 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7      
     

    ســــــــــــــــــلام!!

    اينا همون ستاره هاي تولدته؟!؟! چرا همه ي ستاره هارو زدي يه جا ؟!؟! اين طوري كه ضايعست ... برو يه بسته ديگه هم بخر بعد همه رو به صورت پخش (!) بزن به سقف اتاقت !!!

    پاسخ

    اينا بالاي سرمه..! يعني ديد من شبا ختم مي شه به اين ستاره ها...! واسه همين هم همشون رو يه جا زدم که وقتي مي خوام ببينمشون گردن درد نگيرم! اگر لطف کني واسه تولد قمري ام يه بسته ديگه بخري ممنونت مي شم.
    + قهرو بيگم 

    بيچاره ماهه....

    چقدر دلم براش سوخت...

    دليل خاصي هم نداره.....

    فقط مي خواستم ببينم دلم مي تونه براي كسي بسوزه يا نه....

    فقط يه تحقيق فلسفيه...

    پاسخ

    آره..! افتاده بود گوشه ي اتاق..! نمي دونم چطوري به اونجا رسيده بود...!
    + قهرو بيگم 

    من هميشه از اين جور داستانها بدم ميومد....

    من از داستان هايي خوشم ميومد كه شخصيت اول داستان آخرش مي مرد....

    مثلا هري پاتر پايان مزخرفي داشت...

    اگه هري با ولد مورت مي مرد خيلي باحال تر بود.....

    پاسخ

    آره منم اون تيکه 19 سال بعدش رو دوست نداشتم! ولي زنده موندش رو دوست داشتم جالب بود. ولي اينکه بزرگ مي شد اصلا جالب نبود! چرند هم بود! مثل فيلم هاي درپيت بود.
    + قهرو بيگم 

    من كه نگفتم خالي بستي....

    فقط گفتم نبند... واسه ي اينكه در آينده پيشگيري كني....

    بالاخره من هم بايد به وظيفه ي خطير معلمي ام عمل كنم.......

    پاسخ

    اتفاقا داداش من هم هر روز دويست دفعه مي گه از دروغ بدم مي ياد که من در آينده دروغ نگم...! اين آموزش هاي منو کشته...1
     <    <<    6   7