• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : سال هاي سال به....
  • نظرات : 3 خصوصي ، 95 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + قهرو بيگم 

    من هميشه از اين جور داستانها بدم ميومد....

    من از داستان هايي خوشم ميومد كه شخصيت اول داستان آخرش مي مرد....

    مثلا هري پاتر پايان مزخرفي داشت...

    اگه هري با ولد مورت مي مرد خيلي باحال تر بود.....

    پاسخ

    آره منم اون تيکه 19 سال بعدش رو دوست نداشتم! ولي زنده موندش رو دوست داشتم جالب بود. ولي اينکه بزرگ مي شد اصلا جالب نبود! چرند هم بود! مثل فيلم هاي درپيت بود.