تو دهات ما چون همه خيلي مهربونن و تو ماشين به هم مي چپن يه نفر هميشه رو دنده مي شينه...
براي همينه كه به دنده مي گن صندلي...
تازه واسش يه كمر بند هم طراحي كردن كه قانوني باشه و جريمه نشن.....
نمي شه كه آخه بايد دست تورو بگيره تا خونش بند بياد.....
بايد محرم باشه.....
اتفاقا به ماست مي گن ماست...
نمي دونم چرا اين يكي شبيه شماست..
لابد از ما تقليد كردين ديگه......
تو دهات ما و قلي اينا مي نويسن: قص
معلم املاهاشون هم همينو درس مي دن...
حالا نمي دونم مشكل تو چيه....
اگه مي خواي مي توني مهاجرت كني بري يه جاي ديگه......
خيلي باحال بود....
قضيه اينه كه خانوم سيد موسوي قبول نمي كنه......
تازه اگه شما دو تا روبروي هم بازي كنين ديگه طنز نمي شه كه...
الانم كه پول تو طنزه......
دوباره افتادي به ايراد گرفتن از من...
من اگه دلم بخواد قش رو با صاد مي نويسم......
آدم باحال كه گفتي اينا بودن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حالا خانوم سيد موسوي يه چيزي ولي كجاي هوش بانو و آبجيش باحاله؟؟؟؟؟؟؟
اصلا از سليقه ات خوشم نيومد....
پس چرا جواب نمي دي؟
نکنه قش کردي؟؟؟
همون شخصيت اصلي ديگه.....
مگه اينكه ستاره هوو پيدا كرده باشه.....
كاملا مشخصه كه تو كي رو مي گي.....
ولي من كه مستند نمي خوام بسازم...
براي همين نمي تونم از شخصيت هاي واقعي استفاده كنم.....
الان هم قلي قراره نقش پلي رو بازي كنه....
چون در ماجراي اصلي اون دختره پلي بوده....
وقتي من مي گم شير برنجه كسي حق نداره رو حرفم حرف بزنه...
همون قدر كه من خاله معين دل نازكم اونم شير برنجه......
پس اسم شما رو هم در دفتر ثبت احوال ثبت مي كنم
خاله معين بانوي دل نازك