• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : خسته نمي شود...
  • نظرات : 5 خصوصي ، 95 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + قهرو بيگم 

    مي تونم حدس بزنم چي شد:

    با يه دربستي رفتي اصفهون و نشستي روي پل خواجو تا دستاتو توي زاينده رود بشوري كه يه دفعه لهجه ي اصفهاني رو شنيدي و سنگيني نگاه رو حس كردي و خون خودش بند اومد......

    راست كار فيلم هنديه.....

    پاسخ

    نه رمانتيک تر بود..!