• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : همين الان اتفاق افتاد.
  • نظرات : 4 خصوصي ، 65 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + معين بانو 

    به من مي گه خـــــــــــــــــــــــــــاله.......

    اي خدااااااااااااااااااااااااااااا!

    مي گم خوبه از معلمي استعفا بدم برم تو برنامه رنگين كمان بشم خاله معين!

    يه جونور صوووووووووورتي هم بسازن تا با هم برنامه اجرا كنيم!

    با هم آواز بخونيم و يه مشت بچه ي جيغ جيغو هم از سر و كولمون بالا برن!

    اگه دلت خواست مي تونم براي ميني پولي پارتي شم بي نوبت بياد تو برنامه!

    مي خوايم با هم ديگه شعر ما گلهاي خندانيم رو بخونيم.......

    پاسخ

    يه عمو هم مي خواين! مي گم مي خواين واسه کودک درونم ريش و سبيل بذارم بياد باهاتون همکاري کنه؟! يه نيمچه مجري هم مي خواين. که اونم مي شه ميني پولي(خيلي جذاب شد برنامه) خب منم کارگردانم! صدا...دوربين...حرکت! خاله معين مي گويد: سلام گل هاي خندون توي خونه حالتون چطوره؟! من و صووووووووورتي و عمو کودک درون و ميني پولي دوباره اومديم به خونه هاتون...! صورتي مي گه: خاله خاله...! اگر من از تو مغازه بستني کش برم کار بديه؟! خاله معين براش توضيح مي ده که اين کار دزديه. ميني پولي و عمو کودک درون هم حرفي نمي زنن چون دارن از خنده خفه مي شن و....!