عاشقتم پولي جوووووووووووووووووووووووووووون
معركه اي
معركه !!!!
دلم برات خيييييييييييييييييييييييييلي تنگ شده !
چقدر دير مي گذره!!!!! يا علي
راستي 14 سالگي و 30 روزگيت مبببببببببببببببارك
چقدر خوب آدم اين همه خود شيفته باشه !
دختر عينكي خوش قلب !
تو خوبي؟
اين جا آسمان كثيف است. بهتر است بگويم آسماني وجود ندارد.من در تمام زندگيم در اين شهر خراب شده آسمان آبي سراغ ندارم.
هوا وحشتناك است. آنقدر گرم و خفه كه دلت فقط بستني فالوده اي مي خواهد. هرچند دختر جنوب غرب آسيا هستم ولي هيچ وقت گرمي هوا را تاب نياوردم.
قناري سوپري سر كوچه هنوز با اعتماد به نفس زيادي مي خواند. شايد گرما مخش را تعطيل كرده و تنها كلاغ ها هستند كه گاهي اوقات همرامي اش مي كنند.
آفتاب را پشت پرده اتاقم زنداني كرده ام و مدام از خودم مي پرسم آيا قلي به خارج سفر كرده است؟
هيييييييييييييي !
امروز نوشته ي معرفيتو ديدم :واقعا قشنگ بود ...
از لاك خود ، بيرون بيا .... !
نه ن دارم ميبينم
بز مجه آخه تعريف تا چه حد............؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
وقت كردي توي اين 14 سال و 30 روزه هي از خودت تعريف كن.....
هي هي هي
بابا بسه ديگه چه قد تعريف مي كني........؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آپ كردم!
قدم روي چشمان ما بگذاريد تشريف بياريد وبلاگ جديده!
هر گز نشه فراموش نظر بدي!
خب حالا كه 6 روز ديگه هيميانگ مي ميره و من قسمت بعد رو ديدم برات تعريف مي کنم : هيميانگ به طرز وحشتناکي خودشو جلوي همه مي کشه ! (وااااااااااااااااااي ) بعد موهيول يه جوري مي ره عضو ارتش سياه تسو ميشه تا به نحوي بتونه يوري رو بکشه چون علت مرگ هيميانگ رو يوري مي بينه . اونجا كلي پدرشو در ميارن ! بعد هم اون دختره مياد مداواش مي كنه و يه مشت قسمت سانسوري اتفاق مي افته . از اون به بعد هم موهيول و اون يارو كه در قسمت قبل با اون دختره بود با هم رقابت مي كنن !
خلاصه اينكه موهيول تو اون قسمتايي كه من ديدم حسابي تيكه پاره ميشه ولي زنده مي مونه !
هيميانگ ...(اگه الان غزاله بود كلي همدرد بوديم ..)
همزمانيم ..
تو 14 سالته ؟ آره خب تو 14 سالته ..ولي من ازت بزرگ ترم ..هاهاهاها !
به مناسبت 6 روز قبل از مرگ هيميانگ تمام وبلاگا رو عزاي عمومي اعلام مي كنم !