• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : ما قبل آخر....
  • نظرات : 6 خصوصي ، 45 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    پوي من ....
    پاسخ

    هوي مهربون من...

    سلام ..!

    خوبي ؟ خوبم .

    ايتدا يك لعنت درست و حسابي مي فرستم به اينترنت كم سرعت !

    بعد هم ميگم قالبش معرکه بود ! کد موزيک صداي بارون هم مي خوام !

    قالب وبلاگم منو وادار كرد تا به پرادو فكر كنم . به پرورشگاه . به 9/9/99 و خيلي چيز ها !

    منم دلم ماه مهر مي خواد . خيلي دلم ماه مهر مي خواد . خيلي خيلي دلم ماه مهر مي خواد .

    پارسال از سوم راهنمايي متنفر بوديم . حالا از دبيرستان !

    اين دنيا در حد بز بي رحمه !

    پاسخ

    سلام خوبم. اصلا حال دنبال کد گشتن رو ندارم....من دلم نمي خواد ارديبهشت تموم شه...اصلا دلم نمي خواد...

    بابا ، جونِ عزيزْْ جانت اينقدر حرفاي غم انگيز ناكانه نزن دل من آتيش ميگيره

    پو كوچولوي مهربونم ....

    پاسخ

    عزيز جان. نمي دونم چرا اين دو روز تعطيله در حالي که مي تونستيم الان تو مدرسه باشيم در حال غر زدن براي لغو يه امتحان...آخه چرا تعطيله...من شنبه هاي رو دوست داشتم....
    راستي ،‏ ميشه عكساي اصفهان رو بريزي رو فلش و سه شنبه برام بياري؟
    پاسخ

    فلشم يه عمره دست دره است. اگر داد آره مي دم. ولي سه شنبه شايد نتونم...واي دلم اصفهان خواست!

    پولي من هم الان خيلي ناراحتم كه راهنمايي داره تموم ميشه ، منم يه عالم خاطره دارم تو تك تك جاهاش ...
    ولي هنوز تموم نشده كه ...... تا 24 خرداد باز همديگه رو مي بينيم

    بيا لااقلا تو اين چند روز كم خوشحال باشيم و لذت ببريم ...

    تازه بعدا هم برميگرديم خاطراتمونو تداعي مي كنيم ...

    راستش تصور اينكه زنگ هاي تفريح بايد تو يه حياط ديگه قدم بزنم دلمو خووووووووووووورد مي كنه ...

    پاسخ

    من از دبيرستان متنفرم! متنفر!!!!

    من دلم براي روزهايي كه گذشت تنگ شده ...

    من نمي خواهم قبول كنم كه زندگي در گذر است ، من ديگر حالا را نمي خواهم ، چون هر چه مي گذرد از سوم دوره بيست خاطرات كمتري به جا مي ماند ....

    پاسخ

    سعدي ما داريم...مي ريم....داريم مي ريم....باورم نمي شه....معاونت، پرورشي، کتابخونه، ناهارخوري، امتحانات، سايت، کلاسامون، کارآگاه حرفه....همه تموم شد....ديگه خط نداريم که بپچونيمش...ديگه حرفه نداريم که به خاطرش بخنديم....داريم ميريم...ما داريم مي ريم....

    چرا انقدر زود همه چيز جزو خاطرات شدند ؟

    چرا انقدر زود بچه هاي اول راهنمايي به دوم آمدند ، چرا انقدر زود دومي هاي سال پيش به جاي سومي ها آمدند ، چرا انقدر زود قرار شد براي هم خاطره بشيم ، چرا انقدر زود بزرگ شديم كه دلمان براي كوچكي تنگ شد ، چرا انقدر زود بايد بگوييم چرا انقدر زود دير شد ؟

    پاسخ

    باورت مي شه يه زماني حتي به ذهنم هم خطور نمي کرد که ممکنه برم دبيرستان. باورم نمي شد. که همين مريم کلاس اول دبستان اين قدر بزرگ شده که داره مي ره دبيرستان. شايد بچه هاي دبيرستان يه جور خاصين...چون من هنوز به اندازه اون ها بزرگ نشدم...من هنوز حتي به اندازه سوم راهنمايي هايي که کلاس اول تو ذهنم بود بزرگ نشدم. من هنوز حتي اندازه کلاس پنجمي هايي که کلاس اول دبستان تو ذهنم بود بزرگ نشدم.....

    من دلم اول مهر مي خواد ، من دلم عيد غدير مي خواد ، من دلم دهه ي فجر مي خواد ، من دلم اردوي اصفهان با قطار مي خواد ، من دلم برو بچ سومي رو مي خواد .....

    ديروز رفته بوديم راه آهن ، به ستون زير تابلو نگاه كردم ديگه نه صدايي از بچه هاي سوم مي آمد نه خبري از سيب و هلو بود ، شلوغ بود امي شلوغي آن شب كجا و شلوغي ظهر ديروز كجا .......

    دلم مي خواهد اندازه ي تمام خاطرات شيرين و تلخ گريه كنم ...

    پاسخ

    منم دلم اول مهر مي خواد....تا همه کارايي رو که نکردم بکنم....دلم اصفهان مي خواد تا بهترين روزهاي زندگي ام رو دوباره تجربه کنم...دلم عيد غدير مي خواد که به خاطرش تا ساعت 5 مدرسه بمونم...دلم دهه فجر مي خواد که توش کلي مسابقه داشته باشيم....دلم همه اين روزها رو مي خواد....مرا راهي کن سوي ميخانه....بده پيمانه به اين ديوانه....تو اي ساقي.....
    + نرگس 

    خواننده ي عزيز پايان نزديك است ...

    پايان نزديك است ...

    هي ... دنيــــــــــــــــــــــــــــــــــا ...

    پاسخ

    پايان نزديک است...خيـــــــــلي نزديک...
    + نرگس 
    پلي چرا؟؟؟!!!!!!
    پاسخ

    به اين فکر کن که روزهاي زوج تموم مي شن...تموم تموم....روزهايي که پيش هم مي شستيم تموم مي شه....روزهايي که بغل دستي بوديم تموم مي شه...روزهايي که سوم ب اي بوديم تموم مي شه...پايان نزديکه...خــــــــيـــــــــــــلي نزديک....
    + قلي دوست؟ 

    ببين كارم به كجا رسيده كه نه تنها منت شاگردامو مي كشم، تازه واسم تاقچه بالا هم مي ذارن و شرط و شروط سر هم مي كنن(اي خداااااااااااااااااااااااااااااا)

    مي خواي تنهايي بنويس، يا دو تايي بنويسين! من ديگه مغزم كار نمي كنه... فقط با اين تيتر بنويسين:

    «آغاز يك پايان يا پايان يك آغاز»

    يه همچين چيزايي ديگه......

    پي نوشت: باز خوبه تو و هدي فقط موهاتون سفيد شده، من كه الان كچل كچلم....

    دقت نكردي يه چند وقتيه روسريمو سفت سفت مي بندم؟

    پاسخ

    شاگرداي به اين خوبي دنيا رو بگردين پيدا نمي کنيد. با کله مي نويسم تا فردا خدمتتون مي دم.

    سلام!

    دلم گرفته دلم زيادي گرفته.

    كمك كنين.

    پاسخ

    عزيز دلمي مازمورم....چرا دلت گرفته؟!! نبينم دل گرفته باشي....
    + قلي دوست! 

    به اون مليكا بگو: مگه دستم بهش نرسه!!! يه آشي براش بپزم كه يه وجب روغن روش باشه!

    حالا كه ديگه چاره اي نيست، لطفا ازش بپرس چي مي خواسته بنويسه، خودت جاش بنويس و بذار توي وبلاگت تا من برش دارم. ولي به كسي نگو كه تو نوشتي(البته احتمالا بعد از عمومي شدن اين نظر همه خبردار مي شن)

    پي نوشت: خدايا منو از دست نشريه نجات بده!!!!!!

    پاسخ

    نه ديگه اين جوري نمي شه. من خودم به عنوان سردبير قبلي مي نويسم و به عنوان نماينده از ميان سوم ها که رهسپارن. بعد به شما مي دم بعد شما زير متن مي نويسين به قلم سردبير قبلي نشريه. يا من و هدي با هم مي نويسيم بعد زيرش مي نويسيم به قلم سردبير هاي قبلي نشريه که کلي سر اين نشريه جون کندن و دونه دونه موهاشون سفيد شد.

    هنوز هم از قالب سفيد خوشم مي ياد.

    هنوز هم حالم از قالب سياه به هم مي خوره

    هنوز هم همان پولي هستم

    شك نكنيد...

    پاسخ

    اين قالب رو فقط به خاطر عکس کنارش گذاشتم. چون دوسش داشتم. همين!
    + قلي دوست! 

    دوباره سلام،

    به مليكا خبر دادي يا نه؟ هنوز كه توي وبلاگش خبري از متن نيست!

    راستي برعكس همه من يكي از قالبت خوشم نيومد...

    من قالبهاي روشن با رنگهاي ملايم رو بيشتر از قالبهاي تيره و تار با فضاي دلگير و خسته دوست دارم. البته اين وبلاگ خودته و نظر خودت شرطه( باورم نمي شه كه اينقدر مهربون شده باشم!!!! )

    راستي از اسم جديدم خوشت اومد؟

    پاسخ

    مليکا مي گه اينترنتشون قطعه. مي خواين من به عنوان سردبير قبلي و رفتني نشريه يه متن براتون بنويسم؟!
       1   2   3      >