سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شاید کسانی که روزگاری نظام نمره دادن و نمره گرفتن رو به راه انداختن قصدشون این بود که یک دیدگاه کلی ای از نمره و چه می دونم چه چیز های دیگه دانش آموز در اختیار معلم قرار بدن. اما مثل این که بعد از یه مدتی این نمره بازی ها شده بازار کار بین معلمین و دانش آموزان و راهی برای  برای کسب و کار معلمان، این روز ها تنها چیزی که نمره ها نشون نمی دن میزان فهم دانش آموز بنده خداست. نمره ها در هر شرایطی دارن کم می شن: در صورت حرف زدن سر کلاس(حتی اگر در وضعیتی باشی که هم خودت هم بغل دستی ات داره حالتون به هم می خوره) نیاوردن تکلیف که از نظر معلمان که دقیقا برابره با ننوشتنش. در هر شرایطی،حتی اگر شما دیر هم سر کلاس بیای به معنی این است که از فهم درس بی بهره مانده ای و باید بروی درسی را که بلدی مرور کنی

دلم کمی سکوت می خواهد همان سکوتی که هر روز دلنوازان از من می گیرد. همان سکوتی که بعد از غروب روز های پنج شنبه می خواهمش. همان سکوتی که غروب ها پنج شنبه باید باشد تا روز تمام شود. همان روزی که از همه روز ها بیشتر کش می آید. آن قدر کش می آید که یادت بیاورد جمعه را. یادت بیاورد تکلیف های عقب مانده را. یادت بیاورد یک هفته ی جدید را. پنج شنبه ها آن قدر کش می آید که کلاس ورزش مثل یک روز کامل به نظر برسد. پنج شنبه آن قدر کش می آید تا یادت بیاید که هر پنج شنبه چه قدر تنهایی و هر پنج شنبه چند بار می گویی که خوش به حال دیگران و از هر پنج شنبه کشدار چه قدر بیزاری.

کاش پنج شنبه ها این قدر کشدار و خسته کننده نبودند. ای کاش لااقل پنج شنبه ها دلنوزان پخش نمی شد و مجبور نمی شدی هدفون را روی گوشت بگذاری و آهنگ میم مثل مادر را با بلند ترین صدای ممکن گوش بدهی تا شاید صدای دعواهای بیخود و اعصاب خرد کن مزخرف ترین سریال دنیا به گوشت نرسد.

کاش می شد گاهی اوقات بلند بلند حرف زد. کاش دنیا دنیایی می شد که مردم به کسی که به دهانش چسب زده بود یا جست و خیز می کرد یا بلند بلند آواز می خواند با تعجب نگاه نمی کردند. کاش هر کسی برای خودش شاد بود. کسی به جرم شاد بودن مواخذه می شد. توی دنیای شاد دلنوزان پخش نمی شد. در ها هیچ وقت باز نمی مانندند تا هوا سرد شود(چه قدر سردمه، یکی اون در و ببنده)

بعد از یک پنج شنبه بی شک جمعه ای هم در کار است. همان جمعه ای که می خندی و می گردی یا همان جمعه ای فرصتی برای گشتن نداری ولی لبخند می زنی فقط برای این که جمعه است. فقط برای این که جمعه قشنگ است همان روزهایی که ملت وقت دارند بروند خانه خالشان ولی وقت ندارند چند دقیقه ای با تلفن حرف بزنند. جمعه ها هم کار هست و هم نیست و این است که جمعه ها را قشنگ می کند.

شنبه ها هیچ خبری نیست. روز می رود هیچ کس نمی فهمد که تمام می شود شنبه ها همه چیز منظم است. شنبه ها نه خبری از خانه خاله است نه از تلفن همه چیز روی نظم خودش است شنبه ها قرار است همه تازه شوند. اما برای شنبه ها هیچ اتفاقی نمی افتد فقط پنج شنبه می شوند. از دسته ی همان پنج شنبه های کشدار و خسته کننده.

یک شنبه ها گاهی اوقات خوب می شوند (شاید فقط یکبار) یک شنبه ها  خبری از مدرسه رفتن نیست. فقط یکی از این یکشنبه ها قرار است مدرسه نروی و بروی به همان جایی که دوستش داری ولی همین بعد از ظهر خوب را باید درس بخوانی. حتی بعد از ظهر یکشنبه ها هم متفاوت نیست. یکشنبه هم خوب نیستند بد هم نیستند در مورد یکشنبه هیچ چیز نمی شه گفت.

دو شنبه ها هیچ چیز خوب پیش نمی رود همه چیز خراب می شود. تکلیف ها ننوشته می مانند و امتحان ها نخوانده. همین دوشنبه ها هستند که باعث می شوند یکشنبه ها خوب نباشند. شاید گاهی اوقات لازم باشد که از یکشنبه به سه شنبه برویم.

سه شنبه ها انتظار همان افسانه ی قدیمی را می کشی که یکسال کامل سه شنبه ها را پر کرده بود. ساعت8:45 که می شود انتظار داری آهنگ افسانه ی جومونگ از تلویزیون پخش شود اما تنها چیزی که پخش می شود نوای غیر قابل تحمل دلنوازان است که همه چیز را خراب می کند. سه شنبه ها باید هدفون را توی گوشت بذاری و آهنگ جومونگ گوش بدهی (با نهایت صدا) تا صدای دلنوازان را نشنوی به اصطلاح رایج زیر آبی بروی و فکر کنی که امپراتور گوگوریو دوباره بر صفحه تلویزیون ظاهر می شود و روی هر چی دلنوزان است کم می کند.

چهار شنبه ها باید بد باشد. اما نیست. چهارشنبه بلاتکلیف تر از یکشنبه است.

باز هم پنج شنبه می شود. دلنوازان روز پنج شنبه هم خیال رفتن ندارد.

پنج شنبه های من می تواند به اندازه ی یک تابستان کش بیاید. آهای کسانی که صدایم را نمی شنوید پنج شنبه ها کش می آیند نیازی به عجله نیست. برای چند لحظه با هم بودن می تواند کش بیاید شاید لااقل پنج شنبه وقت آن باشد که همدیگر را ببنیم. 

امروز پنج شنبه بود. مجبور شدم کاری کنم که نظرام خصوصی بره. مجبور شدم! این هم از خاصیت پنج شنبه هاست همه چیز را خراب می کند.

پولی عزیز شما شاید پرت و پلا گفته باشد اما این پرت و پلا ها را بیخود نگفته است. 


+تاریخ پنج شنبه 88/8/14ساعت 9:54 عصر نویسنده polly | نظر