سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خب دیگه خیلی خوب شد که جومونگ تموم شد، مدرسه ها به سلامتی داره باز می شه و دوستان طرفدار آقای موسوی دوباره فیلشون یاد هندوستان کرده و با اتمام سریال جومونگ دوباره ریختن رو پشت بوما(تا الان داشتن جومونگ می دیدن حواسشون نبود)

من اصلا نمی فهمم این جومونگ چه فیلم مزخرفی بود! صحنه های به اون قشنگی، کی می تونه صحنه ای به خوبی اونی درست کنه که موگل مرد. نمی دونم چرا این ملت می شستن پای تلویزیون و جومونگ می دیدن! چرا راه دور می رین یکیش خود من. اگر پدر گرامی تعجیل نمی کردن در روشن کردن تلویزیون و خدایی نکرده مقداری از تیتراژ فیلم را از دست می دادیم چه کار ها که نمی کردیم. اصلا کلا فیلم مزخرفی بود. اون موقع هم که تشریف می بردیم به سرای علم و دانش و ادب و هنر و امتحان و دعوا و کار شبانه و فرت و فرت از این ور اون ور سر هر چیز و ناچیزی ازمون امتحان می گرفتن این آقای جومونگ نمی ذاشت بریم درسامون رو مرور کنیم و دیدن جومونگ همان و نمره تک همان. وای.. وای قراره امپراتور باد ها هم پخش بشه چه شود! بعضی اوقات مجبوریم... می فهمید مجبوریم... برای رفع خستگی دل دلتنگمان و مغز منفجر شده ی مان از هر گونه درس و امتحان بریم جومونگ دو ببنیم. نمی گن آخه آقا جون دانش آموز کارش درس خوندنه باید بشینه درس بخونه نمره ی 20 بیاره پس فردا به هیچ دردش نخوره. آقا جون من موافق نیستم فردا باید یه مقاله بلند بالا توی روزنامه های کثیرالنتشار چاپ کنن که جومونگ باعث تحلیل رفتن مغز دانش آموزان می شود(همان طوری که می گویند کالباس از تاج خروس درست می شه و ما هم باور می کنیم) و هر وقت که خواستیم تلویزیون را به صرف امپراتور باد ها (شما بخونید جومونگ 2) روشن کنیم یکسری اطلاعات در زمینه ی تحلیل رفتن مغزمون بهمون بدن که کلا ناامید بشیم و بریم همون درسمون رو بخونیم و با ضرب و تقسیم و حافظ و مولانا سر و کله بزنیم. حالا گذشته از این همه که من وراجی کردم و شما هم محبت کردین و خوندین ساعت 3 و 50 دقیقه تکرار جومونگ پخش می شه برین ببینید از دست نره.

من یکی که دیگه طاقت ندارم که چهار روز دیگه صبر کنم مدرسه ها باز بشه. من اصلا نمی دونم این مدرسه ها چرا یک شهریور باز نمیشه که الان ما به امید خدا داشتیم هزار جور امتحان می دادیم برای آمادگی و هزار و یک جور امتحان دیگه. امتحان چیز خوبیه معلم ها می تونن یه دید کلی نسبت به درس بچه داشته باشن و خیلی خوبه که بچه ی بی گناه نمی تونه یه دید کلی روی درس دادن آموزگارش داشته باشه و هنوز ندیده و نفهمیده که دنیا دست کیه باید امتحانش رو بده. معلم های عزیز یا یادشون نمی مونه یا نمی خوان یادشون بمونه که فلان درس رو هنوز تدریس نکردن ولی خب حق دارن نسبت به درس داده نشده احساس مسولیت کنن و بخوان ببینن میزان قوه تخیل و حدس دانش آموز عزیز تا چه حد بالاست که بتونن جواب سوال هایی که ندیدن و نشنیدن را با استفاده از قوه ی تخیلشون بسازن. استدلال دقیق این عمل هم اینه که دانش آموز باید درسش رو از قبل بخونه و معلم ها به طور کل نقشی در نظام آموزشی ایفا نمی کنن به غیر از این که برگه سوالات را از تایپ و تکثیر تا دم در کلاس همراهی می کنن تا خدا ای نکرده سوال هاشون لو نره. البته این سوال ها را به راحتی می شه از آرشیو سوالات مدرسه تهیه کرد و گروهی از دوستان هم طی زنگ تفریح های متمادی نسخه دست نویسی از این سوالات تهیه کردن و بعد از امتحان بلند اعلام می کنن که آهای دوستان ما قبلا این سوال ها رو داشتیم! چه کار خوبی هم می کنن این عزیزان که دل ما رو می سوزنن تا طبق استدلال دقیق معلمانی که به دلیل دادن سوال های تکراری مورد انتقاد شدید قرار گرفتم بقیه دانش آموزان که می رن زنگ تفریحشون رو به بطالت(مثلا به صرف دیدن این که خورشید چه رنگیه) برن تو کتابخونه و بشینن سوال بنویسن!! و اصلا از ساختمون بیرون نیان حتی اگر خورشید عزیز یهو خاموش شد اینا در پی کسب علم و دانش باشن! حالا گذشته از این همه حرف کسانی که رفتن از ترس که نه شوق مدارس توی استخر خونشون و لوله آب و جرز دیوار پنهان شدن یه جایی هم برای من پیدا کنن که اوضاع کمی خیطه و صدای آژیر قرمز را از همین الان می تونم بشنوم(آژیر قرمز همون بوی ماه مهر مرسوم است!)

دوباره مثل این که از دوستان صلح طلب و طرفدار آزادی مانتو های آستین کوتاه خواسته شده بیان رو پشت بوما که این دولت نمی ذاره ما مانتو آستین کوتاه بپوشیم هی می گه زیرش لباس بپوشین آخه آقا جون ما آزادی می خوایم! الله اکبر...! پیام رسیده که چند وقتیه هیچ اتوبوسی آتیش زده نشده و هیچ عابر بانکی هم داغون نشده چرا چرا من شکایت دارم آقا تقلب شده...! تقلب...! تقلب...! این رسانه ی ملی سانسور خبری داره هی اینایی که زندانی شدن رو نشون می ده آقا اینا بدله من قبولشون ندارم همین دیروز بود داشتم با یکیشون ناهار می خوردم(حالا بماند که وسط ماه رمضون چطوری داشتم ناهار می خوردم) اصلا...همش زیر سر این احمدی نژاده...(صحبت را کوتاه می کنیم تا به دوستان برنخورده دقت کنید که این متن خطاب به طرفداران منطقی کاندید های دیگر انتخابات نیست بلکه خطاب به افراد تند رویی است که کشور را دچار مشکلاتی کرده اند حالا اخماتون رو باز کنید و متن رو ادامه بدید.)

 ماه رمضون هم که داره تموم می شه و هم چنین سریال های تا نهایت دیگ آبگوشت آن که برای خواباندن هر بچه کار آمد شناخته شده. شما کودک مورد نظر را ( حالا اگر کودک گیر نیاوردید همین هدی خودمون رو) بذارین جلوی تلویزیون و برید سر کار و بارتون( غذا بپزید، کدبانویی کنید..) و برگردید ببنید که کودک مورد نظرتون خوابه البته در مورد کودک پیشنهادی ما(هدی خانم) شاید این گونه نباشه و نشسته باشه سریال را ببینه یا بلند شده رفته باشه(در صورت پخش سریال شبکه ی دو توسط شما) یا نشسته داره گریه می کنه به حال این جمشید یا اون یارو که نمی دونم اسمش چیه. حالا شما برای محکم کاری هم که شده یه جعبه دستمال کاغذی با خودتون ببرید.(حمل دو قدمی یک جعبه چه قدر انرژی می بره؟) داشتم می گفتم که از بحث اصلی منحرف گشتم. وعده ی ما جلوی تلویزون به صرف ته دیگ!

دیروز داشتیم تو اتاقمون گشت می زدیم یهو چشممون خورد به کتاب هایی که پدر گرام(!) جهت تسریع بخشیدن به کسب علم و  دانش ما خریداری کرده بودن(منظورم کتاب درسیه) یکهو یادمان افتاد که باید این کتاب ها را جلد کنیم و از جلد آماده هم بدمان می آید(این را گفتم که هی تو نظرا نگین خب جلد آماده بخر از جلد آماده بدم می یاد!) و چه خوب و خرسنده است جلد کردن کتاب های درسی(که دینی هم شاملش می شود که من هر وقت می بینمش از ذوق نیاز به آب قند پیدا می کنم!)خب خدا رو شکر دیگه حوصلمون دچار سر رفتگی نمی شه و مجبور نیستیم بشینیم پای جومونگ. چهار روز دیگه بار و بندیلو ببند این جا دیگه جای تو نیست. باید وسایل را برداشته با کتاب های جلد کرده و تمیز مرتب به مدرسه برویم. خانم ها دقت کنن تا جایی که می تونن سعی در نظم و انضباط شخصی شون بکنن شما که می دونید ناظم عزیز زیاد حرص می خورن و طبق توصیه یکی از دوستان ایشون حرص می خورن پیر می شن و تبعات ناشی از آن که در این مطلب نمی گنجد.

متن در نقاطی با افعال معکوس خوانده شود(ببخشید دیر گفتم سرم شلوغ بود! اصلا مگه شما متن رو خوندین؟! بعید می دونم!)


من نمی تونم مثل هدی متن ادبی بنویسم متن هایی که نوشتم فرآورده ای جز کاغذ های پاره نداشته.

شهادت امام علی رو تسلیت می گم.


+تاریخ شنبه 88/6/21ساعت 12:43 عصر نویسنده polly | نظر