سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلم می خواهد یک ملاقات حضوری با دوازده سالگی ام داشته باشم.

بعد از اینکه حسابی سر تا پایش را بررسی کردم، یکی از لبخند های متفاوت این روز هایم را نثارش کنم و خیلی سریع 15 سالگی مان را برایش شرح دهم.

و بعد از هر کلمه ام عکس العملش را پیش بینی کنم.

و به بهت زدگی و گرد شدن هر چه بیشتر چشم هایش قاه قاه بخندم.

بعد هم دستم را میان دستانش بگذارم و این قدر فشار بدم که چشمانش برق بزندو برگردم.

پ.ن: برمی گردم حتما!


+تاریخ جمعه 90/7/22ساعت 7:45 عصر نویسنده polly | نظر