سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امروز سر رنگ سبز با همکلاسی ام دعوا شد! بیخود داشت توجیهمان می کرد. گذاشتمش به حال خودش باشد!

همین دیروز بود که داشتم بقیه دوستان را نصیحت می کردم که سر و کله نزنید... جر و بحث نکنید...بیخود اعصاب خودتان را خرد نکنید...به نظاره بنشینید...وقتی می دانید کاری از پیش نمی برید چرا می نشینید و دلایل عقلی می آورید! چرا می نشنید پای بحثی که آخر هر کس باز هم فکر می کند حرف خودش درست است؟

گذاشتمش به حال خودش و او هم عصبی شده داشت داد و بیداد می کرد و من لبخند زنان داشتم می رفتم! از دستم عصبانی بود و می خواست با یک حرکت برای توهین به سبز تقدیس شده اش لهم کند. محلش نگذاشتم!

امروز توی تلویزیون رهبر را می دیدم که برای دیدن قرآن بافته شده روی فرش رفته بودند. رهبرمان خوش حال بودند. حتی اگر شما بگویید بافت قرآن روی فرش از ظواهر است و باید به باطن پرداخته شود باز هم برایم مهم نیست! مهم این است که رهبر خوش حال بودند! بعد از مدت ها از چارچوب همین تلویزیون می دیدم که رهبرم خوشحال اند!

حالا آن رفیقمان بنشیند حرف بیخود بزند که سبز رنگ سیدین است! سبز رنگ فلان است! فلان آدم هنور مشخص نشده چه قدر آدم مزخرفی است! داد و بیداد کند با یک حرکت بزند و من را له کند باز هم برایم مهم نیست!

آقا خوشحال اند!

همین مهم است!


+تاریخ دوشنبه 89/12/9ساعت 8:11 عصر نویسنده polly | نظر